-سونبه...!؟
+جونگ هون...!؟تو شماره ام رو از کجا اوردی...!؟
شنیدنِ همین اسم کافی بود تا امگا اَخمِ کوچیکی بُکنه و با لَب های غنچه شده اش انگشت های خوش تراش و سفیدش رو محکم مشت بُکنه...
چرا حس میکرد که پسرِ بتا قراره هیونگش رو از اون برداره و بِدُزده...!؟
-خُب من شماره ات رو از آقای جانسونگ برداشتم چون به قدری سرش شلوغ بوده که فراموش کرده بود به تو یه چیزی رو بگه...
+چی رو...!؟
سوکجین با چهره ی تُخس و اَخم کرده اش انگشت های کشیده ی تهیونگ رو بینِ انگشت های خودش گرفت که با برگشتنِ پسرِ بزرگتر به سمتش،با لَب های آویزون شده اش کمی تو جاش تکونی خورد و به گوشی مشکی رنگی که روی گوشِ پسرِ بزرگتر بود خیره شد.
تهیونگ با فهمیدنِ موضوع لَب هاش رو توی دهنش کشید و سعی کرد قلبِ بی جنبه اش رو آروم بُکنه.
"سوکجین داشت حسودی میکرد...!؟"
"دُرست فهمیده بود یا اشتباه برداشت کرده بود...!؟"
حتّی فکرِ اینکه امگا تمامِ توجّه آلفا رو فقط و فقط برای خودش میخواست هم باعث میشد که تهیونگ از شدتِ شیرین و کیوت بودنِ سوکجین به دیابت مُبتلا بشه...
_هیونگ...
مگه آلفا توانایی مُقابله کردن رو در برابرِ لحنِ مظلوم و قلب ذوب کنِ امگا رو داشت...!؟
آروم گوشیش رو از روی گوشش فاصله داد و زیر لَب
گفت...+جانِ دلم...!؟
"امگا باید چی میگفت...!؟"
"میگفت از اینکه با اون پسرِ بتا حرف میزنه خوشش نمیاد یا...!؟"
"یا حتّی حسِ بدی بهش دست میده...!؟"
با چشم های لرزونش سری به دو طرف تکون داد و کمی تو خودش جمع شد.
باورش نمیشد بخاطرِ همچین چیزی حسِ حسودی کردن بهش دست داده بود.
اِنکارش نمیکرد چون به جز این کلمه هیچ چیزی به ذهنش نمیرسید.
دُرسته آلفای کنارش به قدری مهربون بود که...که...
سوکجین بُزاقش رو بلعید و پتوی روی خودش رو کمی بالاتر کشید.
که...که چی...!؟یعنی واقعاً...واقعاً طبقِ حرف ها و داستان ها،شعر و کتاب هایی که خونده بود...حتّی
حتّی افسانه های کوچیک و رویایی کتاب هاش...یعنی...اون واقعاً دلش پیشِ مَردِ کنارش بود...!؟_مـ...میشه بخوابم...!؟
با غَم پتو رو روی خودش کشید و پِلک هاش رو روی هم انداخت.
از اینکه آلفارو دوست داشته باشه ترسیده بود...چون آلفا اون رو فقط به عنوانِ یه دونسنگ میدید نه چیزی بیشتر...!
ВЫ ЧИТАЕТЕ
𝖬𝗒 𝖼𝗁𝖾𝗋𝗋𝗒 𝖻𝗅𝗈𝗌𝗌𝗈𝗆
Про оборотнейموهای مشکی رنگش همراه با باد به رقص در اومده بود قدمی به پسر نزدیک شد و به سختی آب دهنشو قورت داد. "دستتو...بهم بده...پتال" پوزخندی زد و قدمی به عقب برداشت... "که بازم رهاش کنی؟" 𝗀𝖾𝗇𝖾𝗋|𝗋𝗈𝗆𝖺𝗇𝖼𝖾,𝖿𝗅𝗎𝖿𝖿,𝖺𝗇𝗀𝖾𝗌𝗍,𝗌𝗆𝗎𝗍,𝖺𝗆𝗉𝖾𝗋�...