آلفای مو مشکی کُفری شده نفسِ عمیقی کشید و خیره به داد و فریادهای عصبی مَردِ مقابلش با اخم شقیقه هاش رو ماساژ داد که با کشیده شدنِ یقه ی پیرهنِ سفیدش با عصبانیت انگشت های مَرد رو از روی یقه اش پس زد.
-من چند بار به شما گفته بودم که یا این پسرهِ رو اخراجش میکنید یا من از شما شکایت میکنم جنابِ مدیر...!
تهیونگ با تموم شدنِ حرفِ مَرد،پوزخندی زد و طی یه حرکتِ ناگهانی با خشم لگدی به صندلی مقابلش زد که باعث شد آقای مین و مدیرِ دانشگاه شوکه شده تو جاشون بپرن...
+هرچیزی رو که نباید به زبون اورد آقای مین...!گُل پسرِ شما یه کارِ اشتباهی کرد و من فقط یه کوچولو مجازاتش کردم...
-تو به چه حقی...به چه حقی روی پسرم دست بلند میکنی...!؟
تهیونگ نیشخندِ صداداری زد و خیره به چشم و حرکاتِ مضطربِ مَرد،با تعجّبِ نمایشیش ابرویی بالا انداخت و با لحنِ جدی و بَمش گفت...
+آقای پارک...!؟شما نمیخوایین حرفی بزنین...!؟
در عجبم...!شما همیشه راجبِ وجودِ من...اونم اینجا...! توی کالجتون کُلی حساسیت به خرج میدادین نه...!؟
آقای پارک شما میدونید که اگه من از اینجا اخراج بشم اسمِ اینجا بدنام میشه...!؟چون که هرچی که نباشه من پسرِ کیم ته ایلم...آقای پارک مضطرب شده خیره به چهره ی جدی آلفای جوونِ مقابلش بُزاقش رو بلعید و نگاهش رو به نگاهِ شوکه شده ی آقای مین داد و گفت...
-پسرتون اشتباه کرده بود آقای مین...
تهیونگ خیره به چشم های شوکه شده ی آقای مین نیشخندی زد و یقه ی بازِ پیرهنِ سفیدش رو خیلی آروم مرتب کرد و خیره به چهره ی عصبی مَردِ مقابلش کوتاه بشکنی زد و آستین های پیرهنش رو کمی تا کرد و گفت...
+امگام خطِ قرمزِ منه آقای مین...!پس به پسرِ کله شقتون بگین که بهتره دیگه دوروبَرِ با ارزش ترین دارییم نپلکه و گرنه دفعه ی بعدی زیر دستام جون میده...
توجّهی به چهره ی سُرخ از خشمِ مَرد نکرد و با ابروهای گره خورده اش چنگی به دسته ی دَرِ اتاق زد و دَرِ اتاق رو خیلی محکم پُشتِ سرش بست که باعث شد چند نفر ترسیده به سمتش بچرخن...
بی توجّه به چهره های شوکه شده ی دانشجوها کلافه شده موهای حالت دارش رو نرم بهم ریخت که با ویبره رفتنِ گوشیش،نگاهِ کوتاهی به اسمِ ظاهر شده ی روی صفحه ی گوشی انداخت و بعد از گرفتنِ نفسِ عمیقی تماسِ پسرِ مو نقره ایی رو جواب داد و منتظرِ شنیدنِ صداش شد.
-میتونم بپرسم که تو کدوم جهنمِ لعنت شده ایی تو بودی تهیونگ...!؟میدونی چند بار بهت زنگ زدم...!؟
آلفای مو مشکی درحالی که قدم هاش رو به سمتِ
کلاسِ امگای مو فندقیش برمیداشت تنها هومی زیر
لَب گفت.
ВЫ ЧИТАЕТЕ
𝖬𝗒 𝖼𝗁𝖾𝗋𝗋𝗒 𝖻𝗅𝗈𝗌𝗌𝗈𝗆
Про оборотнейموهای مشکی رنگش همراه با باد به رقص در اومده بود قدمی به پسر نزدیک شد و به سختی آب دهنشو قورت داد. "دستتو...بهم بده...پتال" پوزخندی زد و قدمی به عقب برداشت... "که بازم رهاش کنی؟" 𝗀𝖾𝗇𝖾𝗋|𝗋𝗈𝗆𝖺𝗇𝖼𝖾,𝖿𝗅𝗎𝖿𝖿,𝖺𝗇𝗀𝖾𝗌𝗍,𝗌𝗆𝗎𝗍,𝖺𝗆𝗉𝖾𝗋�...