_
>واوو..چقدر اینجا نشستن باحال بود نمیدونستم ,واقعا خیلی خوبه که تونستم جفتشو
تجربه کنم.ووسان با تمسخرگفت .
_باورم نمیشه که هنوزم داری شوخی میکنی.
تو خودتم مهره ی زیر دست اون بودی واقعا هنوزم میخوای که ازش دفاع کنی؟؟تهیونگ رو به روی ووسان نشست .
>تهیونگ ما همه مهره های زیر دست اونیم ؛فقط باید حواسمون باشه که زیر دستش
له نشیم !یعنی چی یعنی اون رسما داره باهاش بازی میکنه ؟
*منظورت چیه؟
>اووو جئون جونگ کوک زیاد دربارت شنیده بودم ؛فکر نمیکردم که یه روزی جای
من و بگیری .ووسان با لبخنده مسخره ای گفت.
*واقعا پس اینم باید بدونی که من جای تو رو نمیتونم هیچوقت بگیرم .
سان بلند خندید.>واییی...تهیونگ میبینی اون حتی خودشم داره اعتراف میکنه که نمیتونه مثل من باشه.
این دفعه جونگ کوک بود که با لبخندی رو میز خم شد.
*دقیقا میبینی خودتم بهش اشاره کردی.
سان با نگاه گیجی نگاش کرد.*چون من عوضی مثل تو نیستم و نمیتونم جای عوضی بازیاتو بگیرم .
سان حرصی نگاش کرد._خب حالا که جوابتو گرفتی بگو که اون قاتل روانی دقیقا با من چیکارداره؟
>چرا فکر میکنی که قراره جوابتو بدم بیب؟
_منو دیگه اونجوری صدا نکن عوضی .
بگووو منظورت از حرفی که زدی چی بود؟تهیونگ عصبانی دستاشو به میز کوبید و بلند شد ؛متنفر بود از اینکه اون و اینجوری
صداش کنه اونم بعد کارایی که باهاش کرده.>تهیونگ دارم بهت میگم اون خیلی از تو جلوتره ,درسته تو منو گرفتی اما به قول
خودت من فقط یک در هزارم مهره های بازیشم .*چرا ازش دفاع میکنی؟
>یه لطف در نظر بگیرش.
راستی تهیونگ اون از اینکه نامشو پیدا کردی خیلی خوشحاله و گفت بهت بگم که خیلی دوست داره که زودتر پیداش کنی ._اون برای چی میخواد پیداش کنم فکر میکنه که اگه پیداش کنم قراره خیلی راحت
کاری که میخواد و بکنه؟>نمیدونم تهیونگ بهتره وقتی پیداش کردی از خودش بپرسی...
*تهیونگ بیا بریم بیرون.
>مراقب خودت باش بیب...
کلمه آخرشو از حرص پسر بلند تر گفت.
*فقط خفه شو باشه؟کوک تهیونگو دنبال خودش بیرون کشید و در و محکم بست .
_کوک ما باید بریم خونه ی سان...
YOU ARE READING
take off your mask 🎭
Romance_همیشه دونستن حقیقت خوب نیست,همیشه حل کردن معماها و رسیدن به حقیقت قرار نیست مارو خوشحال کنه؛حداقل برا من اینطور نبود. _فکر نمیکردم که معمایی رو که حل میکنم ,طعمش قراره خودم باشم! _همیشه برداشتن ماسک از رو صورت کسایی که پرونده های کثیفی برای خودشون ...