part 13

25 5 0
                                    

_

>واوو..چقدر اینجا نشستن باحال بود نمیدونستم ,واقعا خیلی خوبه که تونستم جفتشو
تجربه کنم.

ووسان با تمسخرگفت .

_باورم نمیشه که هنوزم داری شوخی میکنی.
تو خودتم مهره ی زیر دست اون بودی واقعا هنوزم میخوای که ازش دفاع کنی؟؟

تهیونگ رو به روی ووسان نشست .

>تهیونگ ما همه مهره های زیر دست اونیم ؛فقط باید حواسمون باشه که زیر دستش
له نشیم !

یعنی چی یعنی اون رسما داره باهاش بازی میکنه ؟

*منظورت چیه؟

>اووو جئون جونگ کوک زیاد دربارت شنیده بودم ؛فکر نمیکردم که یه روزی جای
من و بگیری .

ووسان با لبخنده مسخره ای گفت.

*واقعا پس اینم باید بدونی که من جای تو رو نمیتونم هیچوقت بگیرم .
سان بلند خندید.

>واییی...تهیونگ میبینی اون حتی خودشم داره اعتراف میکنه که نمیتونه مثل من باشه.

این دفعه جونگ کوک بود که با لبخندی رو میز خم شد.

*دقیقا میبینی خودتم بهش اشاره کردی.
سان با نگاه گیجی نگاش کرد.

*چون من عوضی مثل تو نیستم و نمیتونم جای عوضی بازیاتو بگیرم .
سان حرصی نگاش کرد.

_خب حالا که جوابتو گرفتی بگو که اون قاتل روانی دقیقا با من چیکارداره؟

>چرا فکر میکنی که قراره جوابتو بدم بیب؟

_منو دیگه اونجوری صدا نکن عوضی .
بگووو منظورت از حرفی که زدی چی بود؟

تهیونگ عصبانی دستاشو به میز کوبید و بلند شد ؛متنفر بود از اینکه اون و اینجوری
صداش کنه اونم بعد کارایی که باهاش کرده.

>تهیونگ دارم بهت میگم اون خیلی از تو جلوتره ,درسته تو منو گرفتی اما به قول
خودت من فقط یک در هزارم مهره های بازیشم .

*چرا ازش دفاع میکنی؟

>یه لطف در نظر بگیرش.
راستی تهیونگ اون از اینکه نامشو پیدا کردی خیلی خوشحاله و گفت بهت بگم که خیلی دوست داره که زودتر پیداش کنی .

_اون برای چی میخواد پیداش کنم فکر میکنه که اگه پیداش کنم قراره خیلی راحت
کاری که میخواد و بکنه؟

>نمیدونم تهیونگ بهتره وقتی پیداش کردی از خودش بپرسی...

*تهیونگ بیا بریم بیرون.

>مراقب خودت باش بیب...

کلمه آخرشو از حرص پسر بلند تر گفت.
*فقط خفه شو باشه؟

کوک تهیونگو دنبال خودش بیرون کشید و در و محکم بست .

_کوک ما باید بریم خونه ی سان...

take off your mask 🎭Where stories live. Discover now