سلااام داریم به پارتای هیجانی نزدیک میشیم🤐🤐🤐🤐🤐🤐🤐🤐.
با ووت هاتون خوشحالم میکنید پس یادتون نره چون بدید 💕💕💕💕💕💕
_____________
کوک با احتیاط ته رو تو وان گذاشت و خودشم پشتش نشست که تهیونگ
بهش تکیه داد ..._خیلی بدی...من خیلی درد دارم ..
تهیونگ با گریه فیکی گفت..
*بیب اما خودت هی میگفتی...
_باشه ..باشه نیاز نیست یادآوری کنی ..
کوک دستاشو روی کمر ته گذاشت و آروم ماساژش میداد...
کوک به عکس العمل ته میخندید ...
_چرا میخندی ..من..من فقط خجالت میکشم ...اوف
*اوکی ..بیب تو دیگه نباید از من خجالت بکشی..
صدای آروم آهنگ هنوز تو خونه میپیچید...
کوک بعد از اینکه خودشو ته رو تمیز کرد ته تو بغلش خوابش برد وبعد از اینکه از حموم
اومدن ,از لباسای خودش تن ته کرد
اونو رو تخت گذاشت و بعد از اینکه آهنگو خاموش کرد ..اونم کنار ته
رفت و به آغوش گرفتش جوری که صورتاشون مماس با هم بود..._تو مثل یه ستاره تو آسمون من میدرخشی ته...
بعد به خواب عمیقی رفتن ...
****
جیمین و یونگی فیلمشونو دیده بودن داشتن میرفتن خونه یونگی..
جیمین سفت دست یونگی رو گرفته بود و ول نمیکرد..
^جیم ..باید سوار ماشین شیم...
-یونگ اون نباید اینجوری تموم میشد ...اونا وقتی همو ول کردن خیلی تنها شدن و بعدشم باعث شد که یکیشون بمیره یونگگگ
جیمین که حالا گریه میکرد باعث شد دل یونگی بگیره...
^هی هی بیب گریه نکن منو ببین
یونگی با دستش صورت جیمین رو بالا گرفت..
^اون فیلم خیلی ناراحت کننده بود اما فقط یه فیلم بود باشه ..
-یع..یعنی ما ..همو ..تنها ..نمیزاریم نه ؟ هیچوقت ..جدا.. نمیشیم؟
جیمین با گریه حرفاشو میزد..
^نه جیم اصلا گریه نکن لطفا باشه...ببین من هیچوقت تنهات نمیزارم باشه..
بهت قول میدم ...من انقدر دیوونه نیستم که کسیو ول کنم که همه ی خوشحالیم
وابسته به اونه باشه....جیمین با چشمای قرمز که از اشک پر بود به یونگی نگاه میکرد و با شنیدن
اون حرف های شیرین از پسر رو به روش اونو به آغوش گرفت...یونگ ....خیلی دوست دارم
یونگی آروم جیمین و از خودش جدا کردو به چشاش نگاه کرد..
VOUS LISEZ
take off your mask 🎭
Roman d'amour_همیشه دونستن حقیقت خوب نیست,همیشه حل کردن معماها و رسیدن به حقیقت قرار نیست مارو خوشحال کنه؛حداقل برا من اینطور نبود. _فکر نمیکردم که معمایی رو که حل میکنم ,طعمش قراره خودم باشم! _همیشه برداشتن ماسک از رو صورت کسایی که پرونده های کثیفی برای خودشون ...