part 16

23 4 0
                                    

_

_دیر ...رسیدیم همش تقصیر منه باید زودتر میومدم ..

کوک نگاشو به تهیونگ داد که یکیاز مامورا بهشون نزدیک شد .

&تقصیر شما نیست قربان این جسد حداقل برای دو روز پیشه .مثل اینکه اون مکالمه ای
که کارشناس مین برامون فرستادن فقط برای ترسوندن شما بوده وگرنه اون از قبل کارشو
کرده بوده.

تهیونگ با دقت به حرف مرد رو به روش گوش میکرد و با احترامی از آنها جدا شد.

تهیونگم برا احترام سری تکون داد.

_اون داره بازیم میده.

*اون عوضی هممونو داره بازی میده.

&کارآگاه کیم باید اینو ببینید.

تهیونگ با کنجکاوی جلو رفت که کوکم دنبالش رفت.

&رو دست چپ مقتول با چاقو نوشته شده.

کیم تهیونگ دوست داری چه طرحی رو بدنت بکشم؟

*من اون عوضی میکشم .اون داره تو رو تهدید به مرگ میکنه میفهمی اون میخواد تو رو مثل اونا شکنجه کنه. احمق من اونو باید بکشم.

_کوک آروم باش باید بریم تو کلبه رو ببینیم .

تهیونگ که اصلا حال خوبی نداشت به داخل کلبه همراه کوک رفت.

_کوک به جیمین زنگ بز...

کوک فکر کنم که اونه شمارش ناشناسه ..

*بزارش رو بلندگو..

؟الو تهیونگ پیاممو گرفتی؟

_تو به هیچی نمیرسی تقاص اون دو نفرو ازت میگیرم.

؟واقعا ....تهیونگ میدونی باید قبل اینکه بکشمت انقدر شکنجت بدم تا دیگه نتونی
برا من انقدر بلبل زبونی کنی .

*ببین عوضی فکر نکن که همیشه این تویی که برنده میشی بالاخره پیدات میکنم
و اونموقع مردی!

؟اووو..ببین کی اینجاست کارآگاه جدیدمون ...ببینیم میتونی خیلی خوب ازش دفاع
کنی یانه .

_قطع شد با یه تلفن دیگه زنگ زده باید ردش و بگیریم .

_اینجا فقط آشغاله...
تهیونگ در حالی که کلبه رو میگشت گفت.

*تهیونگ باید اینو ببینی ..اینجا فرانسوی نوشته.

Le plus douloureux c'est de le voir souffrir
_دردناک ترین..چیز ..دیدن ..عذاب اوست.
منظورش چیه؟

*تهیونگ ببین اون میخواسته که تو اینو ببینی ..اون فرانسوی نوشته چون میدونسته تو بلدی و
اینو قراره ببینی!

_آره دقیقا ...باید زودتر بریم اون خونه..

تهیونگ و کوک اونجارو گشتن اما غیر از اون جمله که رو دیوار دیدن چیز دیگه ای
پیدا نکردن.

از کلبه خارج شدن که با یونگی و جیمین رو به رو شدن.

جیمین با دیدن تهیونگ با سرعت به سمتش رفت .

-ته خووبی.. وایی نمیدونی چقدر نگرانت شدم .

_جیم خوبم اون ...باید زودتر بگیریمش.

^میگیریمش تهیونگ ...منو جیمین باید بریم که جسد و بررسی کنیم تو آزمایشگاه.

*منو تهیونگم میریم که خونه ویلایی رو بررسی کنیم...هدفوناتون یادتون نره
چون ممکنه که دستگاه امنیتی داشته باشه.

_آره داره ..اونموقع گفته بود پای تلفن که میخواد امنیتشو ببره بالا.

-باشه ...شما برید ... مواظب خودتون باشید.

یونگی دست جیمین و گرفت و از اونجا دور شدن و به سمت ماشین رفتن.

یونگی و جیمین با همن*

کوک با تعجب و نیشخندی پرسید .

_آره خیلی تابلو ان چجوری نفهمیدی؟
تهیونگ با خونسردی ادامه داد.

_کارآگاه جئون چجوری نتونستی بفهمی تهیونگ با خنده ای ادامه داد که کوک بهش نزدیک شد .

*شاید حواسم به چیزای دیگه بوده کارآگاه کیم.

در حالی که بهش نزدیک شده بود بغل گوشش گفت که تهیونگ سریع تر حرکت کرد.
_من رانندگی میکنم.

*اوکی ..

کوک سوویچو برا تهیونگ پرتاب کرد هر دو سوار ماشین شدن.

تهیونگ لوکیشنو تنظیم کردن و حرکت کرد . توی راه متوجه نگاه خیره جونگ کوک
به خودش شد .

_چیزی روی صورتمه ؟

تهیونگ در حالی که رانندگی میکرد نگاهی به کوک کرد و پرسید.

*فقط داشتم فکر میکردم که نظرت درباره ی همکاری با من چیه؟
اخه مثل اینکه اولش خیلی راضی نبودی ...خیلی سرد بودی..

خوشوقتم جئون جنگ کوک

کوک ادای تهیونگو از روز اول آشناییشون دراورد.

_فقط اونموقع دوست نداشتم با کسی کار کنم.
تهیونگ با عصبانیت فیکی گفت.

*باشه عصبانی نشوو..خب الان چه حسی داری؟

کوک از قیافه تهیونگ که موقع حرص خوردن خیلی کیوت میشد ,خندش گرفت.

_خب...قابل تحمله...

*قابل تحمل؟...

_اره یعنی اینکه در حدی خوب هست که بتونم تحمل کنم..

کوک با صورتی که هنوز خنده روش بود ادامه داد ..
*برا همین امروز صبح پریدی تو بغلم ؟!

______
🍓🍓🍓🍓🍓🍓🍓

take off your mask 🎭Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang