ووت فراموش نشه💕💕💕💕💕بچه ها حال میکنید زود آپ میکنم🤣🤣
_
_کوک من فکر میکنم که قضیه خالکوبی و اینا همش نقشه بود..
احساس میکنم که همه ی اینا برنامه ریزی شده ؛اون میخواسته که من اینارو بشنوم.
اون میخواد عذاب کشیدن منو ببینه ؛اون ..اون منو میخواد !
تهیونگی با لرزشی که تو صداش بود حرف میزد.
*تهیونگ ما نمیزاریم ..من نمیزارم که اون عوضی بهت نزدیک شه فهمیدی؟
من نمیزارم که اون دستش بهت بخوره .
*و اصلا حس ضعف نگن باشه اون همرو گول زد اون ووسان حرومزاده همرو گول زد
تو همیشه بهترین بودی پس نزار که اون به هدفش برسه !
-اون خیلی حالش بد بود یونگی ,اون داشت گریه میکرد ..
جیمین با ناراحتی حرفاشو میزد.
یونگی که دید حال جیمین بده لوکیشنو برا کوک فرستاد و رفت پیشش.
^جیمین .. الان نباید حالمونو بد کنیم باشه من منم باورم نمیشه که سان عوضی اینکارو
کرده .اگه حالمونو بد کنیم تهیونگ ناراحت تر میشه .
یونگی با لحن آروم همینطور که موهای جیمینو از رو صورتش کنار میزد گفت .خود اونم هنوز تو شک بود اما نمیخواست که جیمینو ناراحت کنه.
-از اولشم ازش خوشم نمیومد همیشه عجیب بود .
اون آشغال تمام مدت داشته بهمون میخندیده.^اونا پیداش میکنن باشه .
-بعدش یه مشت میزنم تو اون دهن کثیفش تا دیگه نتونه بخنده..عوضی
یونگی از حرص خوردنای جیمین خندش گرفته بود.
^باشه دیگه خودتو ناراحت نکنگاهی وقتا حس کنترل شدن داریم ؛انگار که داریم توسط دیگران کنترل میشیم ,
انگار که احساساتمون دست اوناس...
مثل یک عروسک خیمه شب بازی تسط دست های دیگران واکنش نشون میدیم یه
جوری
که انگار اونا از آینده اومدن وو میتونن حرکت مارو پیش بینی کنن یعنی اونا از
حرکات
بعدی ما خبر دارن!
اما همیشه که نمیتونن این کار کنن نه؟
نه تا وقتی که دیگه اون بند و پاره کنیم ! ...اونموقع یه حس دیگه به وجود میاد
که اسمشو میزاریم )آزادی(!
اونموقع دیگه حتی دستس هم قدرت کنترل کردن مارو نداره چون میدونی
آزادی اون عروسک فقط به یه بند وصل بوده که بندی دیگه وجودنداره!کوک و تهیونگ بعد از اینکه یونگی آدرسو براشون فرستاد خودشونو به فرودگاه رسوندن.
تهیونگ دیگه گریه نمیکرد , الان فقط خشم بود که تو صورتش نقش بسته بود.
همیشه میگن, از کسی که با صورت خشمگین ظاهر میشه نباید ترسید,در واقع اینجا کسی
ترسناکه که خیلی آروم قدم برمیداره یعنی حرکت بعدیش غیر قابل پیشبینیه!این پارت و کم گذاشتم اما پارت بعد و جبران میکنم🍓🍓
KAMU SEDANG MEMBACA
take off your mask 🎭
Romansa_همیشه دونستن حقیقت خوب نیست,همیشه حل کردن معماها و رسیدن به حقیقت قرار نیست مارو خوشحال کنه؛حداقل برا من اینطور نبود. _فکر نمیکردم که معمایی رو که حل میکنم ,طعمش قراره خودم باشم! _همیشه برداشتن ماسک از رو صورت کسایی که پرونده های کثیفی برای خودشون ...