اینم پارتی که قول داده بودم💕💕💕💕💕💕💕💕
____تهیونگ برق اتاقو روشن کردو با چشمای گرد شده به اتاق نگاه کرد.
کوک دستاش و مشت کرد و زیر لب فوشی داد.
اونجا یه اتاق پره عکس های تهیونگ بود. عکسایی که با ریسه های قرمز
به هم وصل شده بودن.
یکی تمام مدت از تهیونگ عکس گرفته بوده._این...اینجا حتما باید مدرکی باشه ..
تهیونگ ترسیده بود اما اون شجاع تر از این حرفا بود که از این چیزا بترسه ؛
بالاخره اون پرونده های زیادی حل کرده ,اما این فرق داشت.
پس سعی کرد که ترسشو بروز نده.*بیا بگردیم .
تهیونگ و کوک شروع به گشتن کردن . اونا عکس های مختلف تهیونگ با چند تا از
برگه های پرینت شده بود که اطلاعات تهیونگ توش نوشته بود .اونجا یه کمد بود که توش گاوصندوق کوچیکی بود.
*تهیونگ میتونی اینو باز کنی.تهیونگ سیستم خونه رو حک کرده بود برا همین خیلی سریعا گاوصندوق بازکرد.
_مثل اینکه اونقدر ووسان احمق بوده که برای کل خونه از یه سیستم امنیتی استفاده
کنه.
کوک در حالی که در گاوصندوق باز میکرد جواب داد.
*تهیونگ اینا مدارکن .
کوک مدارکو از گاوصندوق بیرون آورد وروی میز گذاشت ._این پرونده وو سوجین و جو دویونگه ,یه سری اطلاعات درباره خودشون.
*اینجارو ببین حتی درباره ی دوست پسر وو سوجینم اطلاعاتشون درآوردن.
_کوک اینجارو اینم اطلاعات همسر جو دویونگه.
*اون چرا باید انقدر اطلاعات از اونا بخواد ببین ...
_یه جای کار میلنگه
تهیونگ با تردید گفت .بریم اتاقای دیگرم بگردیم اینارو بردار.
کوک و تهیونگ از اتاق با مدارکی که به دست آورده بودن ,بیرون اومدن و به اتاق
رفتن که اتاق خواب بود و بعد از گشتن ,چیزی اونجا پیدا نکردن .اتاق دیگه در انتهای راهرو طبقه بالا بود که قفل بود که تهیونگ با شاه کلید ,اونو باز کرد .
*انگار قراره که هی سوپرایز شیم .
اونجا وسایل شکنجه بود برای کسی که همچین کاری با مقتول کرده بود طبیعی بود
که این اتاق ترسناکو داشته باشه.*تهیونگ به نظرت چرا باید اون همچین کاریو با مقتول کنه.
یعنی اینجارو ببین ؛اون شکنجه میکنه و بعد میکشه چرا باید شکنجه کنه وقتی دقیقا
بعدش میخواد بکشه.
این عجیبه.اون دو تا مقتول یه جووغر مرده بودن و قاتل حتی اونارو نمیشناخته , به صورت
رندوم بوده .

ВЫ ЧИТАЕТЕ
take off your mask 🎭
Любовные романы_همیشه دونستن حقیقت خوب نیست,همیشه حل کردن معماها و رسیدن به حقیقت قرار نیست مارو خوشحال کنه؛حداقل برا من اینطور نبود. _فکر نمیکردم که معمایی رو که حل میکنم ,طعمش قراره خودم باشم! _همیشه برداشتن ماسک از رو صورت کسایی که پرونده های کثیفی برای خودشون ...