PART 18

2K 379 92
                                    

ددنگ بازگشت باشکوهم رو تبریک بگید بینم😌
تصمیم گرفتم برای اینکه مرتب آپ بشه و منم یادم نره تاریخ معین بزارم😂💅
خلاصه که روزای آپ: چارشنبه یا پنجشنبه 🧍🏻‍♂️
خب لتس گو 🤗

.......

جونگکوک: منظورت چیه تهیونگ دیوونه شدی؟؟
شاه با سرعت از کنار وزیر پارک به طرف آلفا یورش برد و با شدت گردنشو کوبید به دیوار
لبشو به گوشش رسوند و نفس داغش دورگه رو حس میکرد
_چرا انقد لجبازی میکنی بیبی؟ فقط میخام کمی وزیرم رو ادب کنم
جونگکوک با درد لبشو گزید و کسی متوجه نبود طنابای دور تن ملکه شل شده
با داد بلند وزیر حواس پرت شده گرگینه های چند رگه سرجاشون برگشت
+جلوشو بگیر تهیونگ
جونگکوک با داد سعی کرد تهیونگ رو کنار بزنه و جیمین رو بگیره ولی شاه از جاش تکون نمی‌خورد
فقط با چهره سنگ شده که هیچ حسی نداشت به جدال پدر و پسر مجنون روبروش نگاه می‌کرد
ملکه با ناخنای نسبتا بلندش داشت صورت وزیر رو پاره می‌کرد و تنها کاری که از خون‌آشام مسن برمیومد گرفتن جلوی دندونای بلند پسرش بود
اشک از چشمای وزیر جاری شده بود و سعی می‌کرد با حرفاش ملکه رو آروم کنه ولی هر چی می‌گذشت انرژیش تحلیل میرفت و سر خون‌آشام جوان به گردنش نزدیک تر میشد

جونگکوک بلاخره دستای شل شده تهیونگ رو کنار زد و خودشو به جیمین رسوند و روی تخت قفلش کرد
وزیر هنوز با شوک گریه میکرد و به پسر نازنینش که هنوزم میغرید نگاه می‌کرد
شاه با قدم های سنگین نزدیک تخت شد و جونگکوک رو کنار زد
آلفای دورگه بدون مخالفت و با کمی تردید از روی تخت بلند شد و اجازه داد تهیونگ هر کاری دلش میخاد بکنه
شاه همونجور که وزنشو روی جیمین انداخته بود با ناخنش شاهرگ دستشو پاره کرد و جلوی لبای پفکی ملکه گذاشتش
جیمین با ولع خون سیاه رو می‌خورد و کم کم بیجال میشد جوری که دیگه لباش بی حرکت و پلکاش روی هم افتاده بود.

_برو بیرون جونگکوک
همونجور که از روی تخت پایین میومد رو به معشوقش گفت و با سر به در اشاره کرد
با بیرون رفتن آلفای دورگه حواس وزیر به پادشاهش که به طرفش میومد جمع شد
تهیونگ باگرفتن بازوش بلندش کرد و صورت بدون چروکش رو جلوی صورتش اورد
_بار بعدی وجود نداره پارک حواست به دهنت باشه که...
دستشو به سمت تخت دراز کرد
_...دفعه دیگه بجای اینکه بهش خون بدم ولش میکنم تو سیاهچال تا با جنون بمیره!

وزیر جلوی پای شاه زانو زد
=من.....من متاسفم خاهش میکنم به جیمین کاری نداشته باشید سرورم ...من اشتباه کردم هر مجازاتی برام در نظر بگیرید حق دارید
تهیونگ پوزخند صدا داری زد و به طرف در رفت
دستگیره درو گرفت و همونجور که بیرون میرفت سرشو برگردوند
_یادت باشه تاوان گناهان یک پدر رو پسرش پس میده
و بیرون رفت

پارک گریش اوج گرفت و با زاری روی تخت نشست
سر تک پسرش رو روی سینش گذاشت و گریه کرد
گناه بزرگی در حق پسرش کرده بود
=جیآ منو ببخش

Jungkook
بیرون اتاق داشتن رژه میرفتم تهیونگ با جادو دور اتاق رو عایق کرده بود نمیتونستم چیزی بشنوم
ینی جیمین خوب شد ؟ دیگه دیوونه نیست ؟؟
اون خون‌آشام احمق کیوت نباید طوریش میشد فقط من حق داشتم اذیتش کنم
اون ضعیفه نمیتونه درست از خودش مراقبت کنه
تهیونگ فقط بیا بیرون کونت میزارم
به الهه ماه قسم کونت میزارم
اونوقت میشی اولین شاهی که حامله شد
حالا وزیر یه گوهی خورده چرا اون بدبخت رو مجازات میکنی اخه؟؟
ینی وزیر رو کشت؟؟ نه بابا اگه بکشتش که جنگ میشه
همونجور داشتم با خودم زر میزدم که از اتاق اوند بیرون درحالی که روی صورتش پوزخندی نقش بسته بود
با دو به سمتش رفتم و بازوی سمتش رو چسبیدم
+تهیونگ ملکه حالش خوبه؟؟ بلایی که سرش نیاوردی؟ بهوش اومد؟؟وزیر رو جیکار کردی کشتیش؟؟ آخه بیرون نیومد کو...
با پیچیدن رایحه تلخ شاه حرفمو نصفه گذاشتم و با چشمای درشتم نگاهمو به چشمای باریک تهیونگ دادم که داشت به سمتم تیر پرتاب می‌کرد
لب پایینمو بین دندونام گرفتم چون لعنتییی عصبانیت ته خیلی ترسناکههه و الان رایحش انقد تند و تلخ شده که من آلفا هم حالم داره بد میشه
+اممم تهی...
_خفه شو کوک فقط خفه شو
هلم داد و با عصبانیت از راهرو خارج شد
عاح الهه ماه بخیر گذشت
شونه ای بالا انداختم و به طرف اتاق ملکه رفتم که عمه هم از راه رسید
با رسیدن بهم دستشو روی گونم کشید
*چی شد کوکی؟ حال ملکه خوبه؟؟
عالی کشیدم و دستمو روی دستش گذاشتم و از روی صورتم برداشتمش
_تهیونگ بهش خون داد عمه ولی بی هوش شد بهتره خودت ببینی
با نگرانی در اتاق رو باز کرد و منم پشت بندش وارد اتاق شدم
با دیدن وزیر که کنار جیمین دراز کشیده با شدت نفسمو بیرون دادم
_جناب پارک بهتره قبل اینکه تهیونگ دوباره پیداش شه ازینجا برید
صدای بلندم برای از جا پروندن وزیر کافی بود ولی ملکه از جاش تکون نخورد
حرکت آروم قفسه سینش نشون میداد داره نفس میکشه
وزیر از جاش بلند شد و با تردید به طرف در رفت
داشت از کنارم عبور می‌کرد که بازوش رو گرفتم و فشار دادم که صدای اخش بلند شد
_حواست با کارات باشه پارک
سرشو با درد تکون داد که ولش کردم تا از اتاق خارج بشه
*زخماش باز شده کوکی
با صدای عمه نگاهمو به تخت دادم که داشت موهای جیمین رو ناز می‌کرد
_میرم وسایل پانسمان بیارم

😏😏😏😏😏😏

FORCED QUEEN 👑 ملکه اجباری Where stories live. Discover now