بخش اول: گل رز آبی
حتی اگه تمام ماههای دنیا تموم بشه، دوباره برات گل میارم!
***********************
با عصبانیت وارد اداره شد. بوی ترس از تمام بخشها حس میشد. بدون اینکه به کسی نگاه کنه، به سمت اتاق خودش حرکت کرد و با صدای بلندی گفت:
لیو وی بیاد اتاقم!
و بدون هیچ حرف دیگهای وارد اتاق شد و در رو کوبید. عصبی بود. تازه از ماموریت برگشته بود. دستی به پیشونی زخمیش کشید. حتی فرصت نکرده بود که بخواد این زخم رو پانسمان کنه. وقتی لیو وی وارد اتاق شد و در رو بست، افسر اسلحه رو از جیبش بیرون کشید و به سمت پسر پرتاب کرد. حواسش بود که بهش صدمه نزنه. لیو وی با تعجب به افسر نگاه کرد و گفت:
افسر وانگ!
ییبو با صدای بلندی گفت:
مگه صد بار تکرار نکردم اسلحه یک سرباز مثل عضوی از بدنشه. مگه تو جایی میری دستت رو جای میذاری که توی ماموریت اسلحهت رو جا گذاشتی؟ حتی متوجه این موضوع نشده بودی؟
پسر در حالی که صداش میلرزید و سرش پایین بود، گفت:
افسر....
وانگ ییبو با صدای بلندی فریاد زد:
یه سرباز هیچوقت نباید سرش پایین بشه، صاف بایست و حرفت رو بزن.
لیو وی با گفتن این حرف صاف ایستاد، نمیتونست با لرزش صداش کاری کنه؛ برای همین ادامه داد:
من متوجه نشدم، وقتی اون پسر رو داشتم نجات میدادم حواسم پرت شد.
ییبو صداش رو پایینتر آورد؛ اما محکم گفت:
اگه اسلحهت پیدا نمیشد، حتی اجازه نداشتی از چند کیلومتری اداره رد بشی، تکرار نمیشه، فهمیدی؟
لیو وی از روی استرس سرش رو تکون داد؛ اما ییبو با صدای بلندی گفت:
نشنیدم سرباز لیو وی!
پسر با شنیدن این حرف احترام نظامی گذاشت و با صدای بلندی گفت:
بله قربان!
و بعد از گفتن این حرف از اتاق بیرون رفت. ییبو نفس عمیقی کشید و دستش رو به میز تکیه داد. نگاهی به ساعت انداخت. باید هر چه سریعتر به بیمارستان میرفت؛ قبل از اینکه مرد اونجارو ترک کنه.
***********************
روبهروی گلفروشی ایستاد. به تمامی گلها نگاهی انداخت. این بار میخواست چیز جدیدی رو امتحان کنه. در نظرش همه گلها زیبا بودن؛ اما نمیدونست میتونه نظر مرد رو به خودش جلب کنه یا نه...
بعد از نیم ساعت تصمیم گرفت گل رز آبی بخره! از انتخابش راضی بود؛ چون از اول تا انتهای زمانی که مرد مشغول پیچیدن باکس گل بود، لبخندی روی لبهاش داشت.
YOU ARE READING
𝐼 𝑀𝑖𝑠𝑠 𝑌𝑜𝑢
Fanfiction🥀𝑰 𝑴𝒊𝒔𝒔 𝒀𝒐𝒖🥀 قول میدی برگردی؟ : قول میدم برگردم. میتونم به قولت اعتماد کنم؟ : تو تنها کسی هستی که وقتی بهش قول میدم، تمام تلاشم رو میکنم تا بهش عمل کنم. _________________ وقتی دلم برات تنگ میشه، روبهروی گلهایی که برام...