Pt.10/²⁵🐻💜🐰🔞Heaven🌈

250 26 0
                                    

سلااااام
متاسفم که این چند وقت نبودم اما خب خودتون شرایطو میدونستین😑
امیدوارم این پارتو دوست داشته باشین علامت زدم تا کجاش صحنس پس اگه دوست نداریین صحنه رو بخونین از قسمتی که علامت زدم بخونین🙏🏻😘
بریم برای این پارت👈🏼

🔞🔞🔞
بعد از باز کردن چشماش سر پسر رو روی سینش دید لبخند کوتاهی زد و به یاد اتفاقات دیشب که افتاد دستاش رو داخل موهاش برد و آروم زیر لب گفت:این پسر ته فوق العاده بودن
جونگ کوک روی بدن مرد تکون خورد که باعث برخورد تن لختش با عضو مرد شد تهیونگ آروم پسر رو صدا زر و گفت:کیم جئون جونگ کوک بهتره بیدار شی اگه نمیخوای چند راند دیگه به فاکت بدم جونگ کوک همونطور که تو خواب و بیداری بود دستش رو دور بدن مرد حلقه کرد و خواب‌آلود گفت:خواهش میکنم ددی بزار بخوابم بدنم درد میکنه و اینجا ..اینجا میسوزه و به باسنش اشاره کرد
با این حرکتش تهیونگ خنده بلندی سر داد و گفت :اجازه میدی ددی اونجارو ببینه عروسک؟
جونگ کوک بدون اینکه سرش رو از سینه مرد جدا کنه اون رو به بالا و پایین تکون داد و اوهوم زیر لب گفت تهیونگ آروم پسر رو به شکم روی تخت خوابوند و از بوسیدن گردنش شروع کرد و تا گودی کمرش ادامه داد...دستش رو روی سوراخ متورم پس گذاشت و گفت :اینجا عروسک؟
جونگ کوک که صورتش رو از درد جمع کرده بود فقط با تکون دادن سرش جواب پسر بزرگتر رو داد
تهیونگ از شدت کیوتی جونگ کوک لبخندی زد و خم شد و روی ورودی پسر رو بوسید و انگشتاش رو به حالت دورانی روی اون چرخوند و بوسه هاش رو دوباره از سر گرفت
وقتی به بدن پسر نگاه کرد که پر از کبودی هایی هستن که خودش اونارو خلق کرده میلش برای بیشتر کبود کردن بدن خوش تراش پسر بیشتر شد

وقتی حس کرد سوراخ پسر به اندازه کافی خیس شده انگشتاش رو وارد پسر کرد که باعث شد جونگ کوک به حالت کاملا بیدار در بیاد و دوباره شروع به گریه کنه
پسر بزرگتر همونطور که آروم انگشتاش رو داخل پسر تکون میداد تنش رو به تن پسر کوچکتر نزدیک کرد و روی موهاش رو بوسید و زیر گوشش گفت:شیششش....یخورده تحمل کن تا کاممو ازت خارج کنم وگرنه دل درد میگیری
جونگ کوک دست آزاد مرد رو میون دستاش گرفته بود و فشار میداد تهیونگ بعد از خارج کردن کامش از داخل پسر اون رو به آغوش کشید و به سمت حمام رفت جونگ کوک مثل یک کوالا به تهیونگ چسبیده بود و دستاش رو دور گردن مرد حلقه کرده بود و سرش رو به شونه مرد تکیه داده بود
تهیونگ بعد از ورود به حمام وان رو پر از آب کرد و به همراه جونگ کوک داخل وان نشست و پسر رو از پشت به سمت خودش بین پاهاش نشوند
چمد لحظه ای رو در سکوت به سر میبردند که با سوال جونگ کوک سکوت شکست
جونگ کوک:فکر کنم تاحالا با خیلیا بودی که اون کارو برام کردی چون میدونستی اگه کامت داخلم بمونه دل درد میگیرم
تهیونگ همونطور که دستش رو نوازش وار روی بدن جونگ کوک می کشید گفت: درسته... با خیلیا بودم ولی اینکارو فقط براتو کردم چون نمی خوام بیبی بانیم بخاطر من اذیت بشه و هرکسیم بخواد اذیتش کنه میکشمش
جونگ کوک با جمله اخر مرد روبه اون برگشت و با لبای پوت شده پرسید:شغلت چیه؟چرا اسلحه داری؟
تهیونگ لبای جلو اومده پسر رو بوسید و گفت:
کارم...کارم کار ادم بداس و خنده ریزی کرد و شروع به توضیح دادن درمورد کارش کرد و همونطور که داشت توضیح میداد آروم آروم دستش رو به عضو پسر رسوند
پسر کوچیکتر به محض حلقه شدن انگشتای بلند مرد دور عضوش هین کرد و دستش رو روی دستای مرد گذاشت و عاجزانه گفت: خواهش میکنم دستتو از دور عضوم باز کن دیگه نمیتونم
تهیونگ لبخند شیطنت آمیزی زد و گفت:ولی همین الانشم شق کردی مطمئنی اینو نمیخوای کوچولو و شروع به هند جاب دادن به پسر کرد
جونگ کوک دو طرف وان رو گرفته بود و سرش رو روبه عقب روی شونه های مرد گذاشته بود و ناله های بلندی سر میداد...بعد از چند دقیقه پسر توی دستای مرد کام شد و بی حال توی بغلش افتاد.....
🔞🔞🔞پایان صحنه

بعد از حمام کردنشون و مراسم صبحانه هروزه تهیونگ دستور داد همه افراد خانه به سالن اصلی بیان
بعد از اینکه همه افراد دوطرف تهیونگ و جونگ کوک ایستاده بودن و با تعجب بهشون نگاه میکردن تهیونگ حلقه دستش رو دور کمر جونگ کوک تنگ تر کرد و گفت:از امروز این پسر به عنوان همسر من داخل این خونه زندگی میکنه پس قبل ازاینکه از من محافظت کنین مراقب اون باشین...هر۰ی که خواست براش فراهم کنین و هرکجا که خواست بره ببرینش و....
حواستون باشه اگه بشنوم ناراحت شده سرتونو به کلکسیون پشت حیاط اضافه میکنم وبعد روبه یونگی گفت:ازاین به بعدتو بادیگارد جونگ کوکی هرچی که خواست براش فراهم کن و بعد گونه جونگ کوک رو بوسید و در گوشش گفت:امروز توی خونه کار میکنم پس نگران نباش و بعد به همراه بقیه بادیگاردا به سمت اتاق کارش رفت
یونگی کنار پسر ایستاده بود و ذره ای به کبودی های روی گردنش اهمیت نمیداد اما براش جای تعجب بود که پسر چطور خودش داره راه میره چون تمام سکس پارتنرای قبلی تهیونگ روز بعدش نمیتونستن از جاشون تکون بخورن
تو همین فکر بود که با صدا زده شدنش توسط پسر به خودش اومد
جونگ کوک همینطور که دستاشو پشتش گرفته بود گفت:میشه لطفا خونه رو نشونم بدی؟
یونگی با تکون دادن سرش با دست راه رو به جونگ کوک نشون داد
از آشپزخانه شروع کرد و تمام افراد رو بهش معرفی کرد و تمام خونه رو بهش نشون داد تا اینکه به اخرین اتاق خونه رسیدن
به محض رسیدنش جلوی در اتاق تک جمله ای گفت:اینجا اتاق خانم کیم پارک مادر اقای کیم و اخرین اتاق خونست آقای کیم جئون
جونگ کوک که از خطاب شدنش توسط مرد تعجب کرده بود روبه روی اون قرار گرفت و با حالت تعجبی پرسید :چرا اینقدر رسمی صدام میکنی بهم بگو جونگ کوک یا کوکی دوستام اینطوری صدام میزنند
یونگی بدون تغییر دادن چهرش گفت:نمی تونم قربان شما رئیس من و همسر اقای کیم هستین من اجازه ندارم شمارو اینطور صدا بزنم
جونگ کوک تا اومد جواب بده در اتاق باز شد و.....

خب خب اینم از این پارت 🌈
پارت بعد دیگه صحنه نیست و قراره یجورایی ناراحتتون کنه🥲
اما امیدوارم از این پارت خوشتون اومده باشه 😍🙏🏻
مراقب خودتون باشین😘
خدافظ👋🏻🌸

Maybe Heaven Maybe Hell(Completed)Where stories live. Discover now