part 19

4.3K 350 65
                                    

تهیونگ یکم خم شده روی دلبر غرق خوابش تره ایی از موهاش و پشت گوشاش می‌فرسته
"عشق من پاشو"
"عزیز دلم صبح شده "
"هوممم"
"ماه قشنگم چشمای قشنگت و برام باز میکنی؟"
"هوممممم"
روشو به جهت مخالف میچرخونه، تهیونگ وقتی میبینه ماهش اینجوری بیدار نمیشه، تن الهه اش رو که توی عالم خوابه روی دوشش میندازه و به سمت دستشویی میبره ...
وقتی حس معلق بودن توی هوا می‌کنه با چشمایی که به زور سعی در باز کردنشون داره با صدای گرفته از خواب اما با اعتراض میگه
"ه هعی ولم کن، چرا باید بیدار شم!"
تهیونک ضربه روی باسن ماهش که یکم به خاطر بالا رفتن پیراهن تنش بالا رفته میزنه و از حس باسن گرد و نرمش زیر دستش لبخندی روی لباش ظاهر میشه
"ساعت شیشه عشقم باید آماده بشی برای رفتن به مدرسه"
جونگکوک همون‌طور که روی دوش مرد دیوونشه، دست و پایی برای رهایی میزنه و عصبی میگه
"آیییی، بزارم پایین نمی‌خوام برم مدرسههه"
تهیونگ روبه روی دستشویی می ایسته، ماهش و از روی دوشش میزاره روی زمین، جونگکوک با صورت پف کرده و اخمو تا خواست از موقعیت استفاده کنه و فرار کنه، تهیونگ مچشو میگیره و از پشت توی آغوش مرد دیوونش میوفته
"ماه من باید بری مدرسه تو که نمی‌خوای از درسات عقب بمونی؟! گفته باشم من از بیبی های تنبل خوشم نمیاد"
جونگکوک همون‌طور که با اخم و حسرت به تختش خیرس زیر لب ادای مرد دیوونشو در میاره
"میین از بیبیی های تینبیل خوشم نیمیاد گگگگ"
جرقه ایی توی ذهنش میزنه نیشخند شیطانی میزنه تنها راه رام کردن این مرد دیوونه ی جذاب استفاده از نقطه ضعفشه
توی بغل مردش میچرخه سرشو بالا میگیره وبا یقیه لباس مردش بازی میکنه، با چشمایی بزرگتر از حد معمول و مظلوم و لبایی جلو اومده و غنچه با حالت لوس و کیوتی میگه
"ددی باید بزاره ببیبیش بخوابه، بیبی خستشه و خواب داره، اگه استراحت نکنه غصه میخوره، ناراحت میشه و کلی گریه می‌کنه و بعد اونقدر گریه می‌کنه که میمیره، ددی که نمی‌خواد بیبیش بمیره!! هوممم!"
تهیونگ که از شدت کیوت بودن ماهش نفسش دیگه بیرون نمیاد کمی مکث و تعجب می‌کنه، با سرعت سرشو به چپ و راست تکون میده نباید گول ماه شیطونشو بخوره.‌‌...
براید استایل ماهشو بغل می‌کنه و وارد دستشو میشه
"عاعا این شیطونیات روی من اثری نداره ماه من"
جونگکوک اخمی می‌کنه سرشو به سمت گردنه مرد رومخش می‌بره و محکم گاز میگیره
"عاخخخ بیبی، ول کنن "
آروم میزارتش زمین و با گردنی خم و اسیر دندونای ماه عصبیش اونم دستشو روی باسن نرم و گرد ماهش میزاره و محکمم میچلونههه
"عاییییی"
با باز شدن دهن ماهش به خاطر ناله بالاخره می‌تونه گردنشو از دست اون دندونای تیزه خرگوشی نجات بده، صاف می ایسته و دستشو روی گردنش میزاره و ماساژ میده
"خرگوشی من به خاطر خودت میگم چرا عصبانی میشی!"
جونگکوک با اخم و عصبی میگه
"اگه به خاطر توی عوضی حشری نبود دیشب اونقدر خسته نمیشدم، الآنم خوابمو بهم زدی برو بیرون خودم میام، لیاقت نداری اصلن میرم ماه یکی دیگه میشم"
تهیونگ با این حرف جونگکوک اخمی می‌کنه چونه شو میگیره و صورتشو به سمت خودش میگیره عصبی و با اخم لب میزنه
"یه بار دیگه این حرفو بزنی، زندانیت میکنم توی این خونه و اجازه هیچ کاری رو بهت نمی‌دم، حالا هم پسر خوبی باش و حرفامو گوش بده، لباس فرم و وسایلای مورد نیازت رو آماده کردن روی میز اتاقته، آماده میشی و میایی پایین "
و بعد صورتشو رها می‌کنه و از دست شویی میره بیرون...
جونگکوک ترسیده و نگران با دلشوره ایی که دوباره به جونش افتاده به سمت شیر آب میره و روی صورتش آب میپاشه، به تصویر خودش توی آیینه نگاه می‌کنه با مادر خیالیش با لحنی غمگین زمزمه میزنه
"میترسم مامان"
اشکی از گوشه ی چشمش به پایین سر میخوره....

Vkook & Kookv| 𝑩𝒆𝒈𝒖𝒊𝒍𝒊𝒏𝒈𝒍𝒚 𝒃𝒆𝒂𝒖𝒕𝒊𝒇𝒖𝒍🔞  زیـبـای فـریـبـنـدهWhere stories live. Discover now