پیس پیس.....
من اومدم....یه لحظه...
تادااااا بفرمایید⭐⭐⭐⭐__________
تهیونگ که به خاطر حرف ها و قضاوت دردناک معشوقش به سطوح اومده بود و از شدت بغض صداش در نمیومد دستای لرزونشو دور گردن جونگکوک حلقه میکنه و سرشو در اون مخفی..
آزاد میکنه...
هر چی اشکه رو ...
هر چی ناله رو...
الان درک میکرد که از شدت درد به خورد عامل درد پناه بردن یعنی چی..
الان میفهمید حال جونگکوک بی پناهشو وقتی که کوچیکه بود و ضعیف....با همون دستای لرزون به آرومی کمر عضله ایی و قوی اما نرم و لطیف جونگکوکشو نوازش میکنه و به خفه گریه کردنش ادامه میده....
به آرومی یکی از دستاشو لایه موهای دلبرش که بی طاقت سرشو روی شونش گذاشته میبره و نوازش میکنه...
بعد گذشت ثانیه ایی دستاشو رو روی صورت دلبر شکستش میزاره تا صورتش مقابلش قرار بگیره..
وقتی که صورتش زیبا و برومندش جلوش قرار میگیره پیشونیشو به پیشونیش تکیه میده ...
"متاسفم..."
جونگکوک چشماشو باز میکنه و به چشمای خونی و قرمز مرد نگاه میکنه....
از روش بلند میشه و بعد از پوشیدن باکسر و شلوار نظامیه همیشه تنش همینطور که به سمت پنجره ی نسبتا طویل اتاق میره پاکت سیگار همدم همیشگیشو از جیبش درمیاره و روی لبایی که آغشته به طعم عشق مرد چشم قهوه اییه میزاره...
وقتی که به پنجره میرسه دستشو در جیب دیگیرش میکنه و بعد پیدا کردن فندک روشنش میکنه..
همانطور که سیگار روی لباشه کامی ازش میگیره و دودشو توی هوا آزاد میکنه، به ظاهر منظره حیاط خلوت عمارت نگاه میکنه اما در اصل تمرکزشو میده روی انعکاس تصویر شکسته مرد در نیمه روشنایی اتاق که روی شیشه افتاده...
کام دیگری میگیره و خیره به چشمای مرد که متوجه سیاهی چشمای دلبرش توی شیشه پنجره شده زل میزنه...
جونگکوک با صدای نسبتا بم و گرفتش ب حرف درمیاد..
"متنفرم از اینکه باهات آشنا شدم تهیونگ..."
تهیونگ از صدا شدن اسمش توسط دلبرش قلبش شروع میکنه به تپش.. و استرسی وجودشو میگیره...
جونگکوک که انگار در ذهنش چیزی گفته سرشو برای خودش تکون میده و به سمت مرد که همچنان بهش خیره بهشه برمیگرده و با حرفش سنگینه عجیبی رو روی قلب خسته ی تهیونگ فرود میاره...
"نمی اَرزی ته "
تهیونگ خسته و بی رمق بعد پوشیدن لباسهای چروک و افتاده روی زمینش به سمت جونگکوک میره و با نگاهی تهی از بی حسی سیگاره بین لبای معشوقشو بعد از گرفتن بین انگشتای کشیده ی خودش به سمت لباش میبره و عمیق کام میگیره...
ESTÁS LEYENDO
Vkook & Kookv| 𝑩𝒆𝒈𝒖𝒊𝒍𝒊𝒏𝒈𝒍𝒚 𝒃𝒆𝒂𝒖𝒕𝒊𝒇𝒖𝒍🔞 زیـبـای فـریـبـنـده
Acción[تکمیل شده✓] اون با زیباییه خیره کنندش همه رو اغوا کرده ... من که جون میدادم برای مست شدن توی قهوه چشمات ... ♡ ♡ ♡ ♡ ♡ ♡ ♡ ♡ ♡ ♡ ♡ ♡ ♡ ♡ - عاااا عاااح ول ولم کن الان یکی میاد (هق) میاد میبینه +هیششش + الان تموم میشه اوممم ...