اولین چیزی که در دیدار اول خیلی از آدم ها رو جذب خودش میکنه چشماشه و من هم جز اون آدمایی هستم که جذب چشمانش شدم اون حالت کشیدگی و خماری چشماش باعث به فرود اومدن سر خیلیا میشه و تصور کن اون نگاه گیرا و پر جذبه و آتشین الان در حال شکار چشمان تو باشه و حس حقارت به چشمانت دست بده در برابر اون جذبه چشماش خط فک تیز و ابروهاش و اون استایل میلیاردیش واقعن کشندس
مادرم حق داره که امروز اینطور زیبا لبخند بزنه واقن تماشای چیزهای زیبا لذت بخشه، آدم دلش میخواد روی همین میز این زیبایی رو به فا....عاااح این دیگه چی بود توی ذهنم، در افکار خودم بودم که یهو مادرم من رو بهش معرفی کرد و من رو از افکار بیرون مثل اینکه سلام و احوالپرسی هاش با اون زیبایی تموم شده و از جانب اون بوسه ایی بر روی گونه اش هدیه گرفته نگاهم رو از تماشای زیبایی روبه روم به مادرم دادم
"خب این آقا خرگوشه ایی که اینجا میبینید جونگکوکه تک پسر شیرین و نازم "
با اشاره دست مادرم دوباره نگام رو به نگاه زیبا و خیره کننده اون زیبایی میدم
"جونگکوک ایشونم آقای کیم تهیونگ هستند دوست پسر من "
پس اسم این مخلوق زیبا تهیونگه
نگاهمون در هم تلاقی میشه و به همراه حرف زدنش دستش رو با اون انگشتای زیبا روبه روی من قرار میده
"از دیدنت خوشبختم جونگکوک"
صداش واقن ملودی زیبایی برای به خواب رفتن و به آرامش رسیدن بود من هم متقابلاً دستم رو در دستش میذارم و حس گرمای اون دست رو به دست سردم هدیه میدم
"من هم از دیدنتون خوشبختم آقای کیم تهیونگ "
و بعد با ول کردن دستش من رو از اون گرمای لذت بخش محروم میکنه
روبه مادرم میکنه و خطاب به اون میگه
"سونگ هی واقن پسر ناز و زیبایی داری "
مادرم لبخندی میزنه و ما با اشاره ی تهیونگ روی صندلی ها میشینم یک میز شیش نفره ولی بزرگ که باعث میشد روبه رو هم قرار بگیریم
با اشاره دستش به گارسون اون رو متوجه خودش کرد و با اومدن گارسون منوی غذا رو به روی ما قرار گرفت
"هر چی دوست دارید سفارش بدید "
با نگاهی به مادرم و دیدن تاییدش یه غذا رو شانسی انتخاب میکنم و میگم ...
راستش با غذا ها زیاد آشنایی نداشتم و برای اینکه آبروی مادرمو نبرم مجبور به سفارش غذایی شدم که نمیشناسمش...
نمیدونم چرا ولی با گفتم اسم سفارش غذام حس کردم پوزخندی روی لبای تهیونگ نمایان شد که باعث شد حس بدی بهم منتقل بشه
بعد پایان سفارش
تهیونگ رو به من میکنه و میگه
"خب جونگکوک من قبلا با سونگ هی آشنا شدم و مایلم الان با تو آشنا بشم "
نمیدونم چرا از این مدل حرف زدن و خطاب کردن اسم مادرم و نگاهش به من باعث شد برای بار دوم ازش حس بد بگیرم
هه من جونگکوکم پسر باهوش و سخت کوش مدرسه و یکی یدونه مامان، الان که اینجوری بازی رو شروع کرده من هم ادامه میدم
با نگاهی که اعتماد به نفس میباره و اخموعه بهش نگاه کردم و گفتم
"خب آشنایی در این دیدار کوتاه زیاد با عقل جور در نمیاد اما برای شناخت برای اینکه دارم با کی حرف میزنم خب جئون جونگکوک هستم و 16سالمه سال اول دبیرستان هستم همین "
"اوه اینجور که پیداست پسر باهوشی هستی جونگکوک درسته آشنایی در این دیدار اول غیر قابل قبوله و برای شناختن باید زمان طولانی با هم در ارتباط باشیم خب منم کیم تهیونگم 35ساله در حال کار توی شرکت "
"هومم با مادرم کجا آشنا شدی؟!"
و به طور واضح شاهد رنگ پریدگی مادرم شدم
"پ پسرم ما توی محل کار من باهم آشنا شدیم "
"هومم حتما این آقا هم همکارته "
هه به طور غیر مستقیم بهش گفتم هرزه هاها
تهیونک یه نیشخند میزنه و میگه
"ن کوکی من به عنوان مشتری توی محل کارش باهاش آشنا شدم اوه راستی ناراحت که نمیشی کوکی صدات کنم خرگوش کوچولو"
با کوکی و خرگوش خطاب کردنم میخواد بهم بفهمونه که بزرگ تر از دهنم حرف نزنم باهاش چون ی بچم و در حدش نیستم
اخم میکنم و میگم
"اوممم خوشم نمیاد شخصی که تازه ملاقاتش کردم اینجوری صدام کنه همون جونگکوک صدام کنید آقای کیم و اینکه من یه خرگوش کوچولو نیستم لطفا مواظب حرف زدنتون باشید فعلا که میگن ادب رو باید از بزرگ تر ها یاد بگیرید اگه اینطوریه شما خوشتون میاد منم به شما بگم ته ته!!"یهو صدای خنده های بلندش با صدای خنده های مادرم قاطی میشه
اوه خندهاش چ قشنگه و مستطیلیه!
اخمی میکنم و با صدای یکم بلند تر از قبل برای اینکه بشنون چی میگم گفتم" چیش خنده داره"
یه سرفه میکنه و میگه
"من مشکلی ندارم آقا خرگوشه تو منو ته ته صدا کن اینجوری زودتر با هم دوست میشیم "
و بعد حرفش دوباره به نیشخند دیگه میزنه
از نیشخنداش خوشم نمیاد برای بار سوم حس بد بهم منتقل شد حس خوبی بهش ندارم ی حس دلشوره دارم میگیرم ازش ....
__________________________________________احتمالا اولین فیکم قرارع طولانی باشه چون کلی ایده دارم براش و ارع دیگه
ESTÁS LEYENDO
Vkook & Kookv| 𝑩𝒆𝒈𝒖𝒊𝒍𝒊𝒏𝒈𝒍𝒚 𝒃𝒆𝒂𝒖𝒕𝒊𝒇𝒖𝒍🔞 زیـبـای فـریـبـنـده
Acción[تکمیل شده✓] اون با زیباییه خیره کنندش همه رو اغوا کرده ... من که جون میدادم برای مست شدن توی قهوه چشمات ... ♡ ♡ ♡ ♡ ♡ ♡ ♡ ♡ ♡ ♡ ♡ ♡ ♡ ♡ - عاااا عاااح ول ولم کن الان یکی میاد (هق) میاد میبینه +هیششش + الان تموم میشه اوممم ...