"خانم لی لطفا یکم نزدیک تر به جناب کیم بیایستید"
این صدای عکس برداری بود که مسئول عکس گرفتن از کیم تهیونگ و مدل برند جدیده شرکته
" اممم اقای کیم لطفا دستتونو بزارید دور کمر خانم لی"
تهیونگ با حس انزجار توی ذهش دستشو اروم از پایین دور کمر لی داهی میزاره
"ممنون"بعد از پایان عکس برداریه اصلی موج عظیمی از خبرنگارا و فیلمبردارا از جاهای مختلف دورشون رو محاصره میکنند و تند تند عکساشونو برای سرتیتر قرار دادن خبره یک برند جدید و معروق میگیرند
داهی با حس گرمیه دست تهیونگ دور کمرش لبخند روی لبش غلیظ تر میشه، کمی سرشو نزدیک به گوش تهیونگ که به دوربین ها زل زده اندکی متمایل میکنه
تهیونگ با اخم کوچکی که گوشه ابروش به خاطر نزدیک شدن داهی ایجاد میشه سرشو کمی برای شنیدن حرفش به دهنش نزدیک میکنه، داهی بعد از قورت دادن اب دهانش همونطور که صورتاشون به سمت دوربیناس و لبخند نامحسوسی بر لب داره حرفی که میخواست بزنه رو با صدای ارومش توی گوش تهیونگ میگه
"میخوام معذرت خواهی کنم، نباید اونجوری در مورد معشوق کوچولوت حرف میزدم، بزار ببینمش"
اخم روی صورت تهیونگ غلیظ تر از قبل میشه به طور بی حس و با لحن سردی پاسخ میده
"جلوی دوربینیم"
و دستشو از دور کمر داهی ورمیداره و کروباتشو درست میکنه خوب میدونست هدف داهی از اینجور نزدیک شدن بهش جلوی دوربین چی میتونه باشه قطعا قصد شایعه پراکنی داشت و چه بهونه ایی بهتر از این که به واسطه دلبرش بخواد بهش نزدیک بشه،
داهی با اخم به رفتن تهیونگ از محل عکسبرداری و عکس برداری که همراهش بودن و توسط بادیگاردا دور میشدن وارد ساختمان عظیمی که مخصوص ثبت برند و حرف زدن و جلسه هاست میشه نگاه میکنه
"بالاخره آخرش پیش خودم برمیگردی، یعنی میشه یه روزی بهم علاقه مند بشی؟"بعد از چند عکس دیگه وارد اتاق بزرگ گرد همایی رییس های شرکت های بزرگ و برتر کره میشه، با ورودش همه افراد نشسته دور اون میز بزرگ و گرد به احترامش بلند میشن، البته به جز یک نفر، شخص ناشناسی که اون ور میز در راس نشسته و ریلکس در حال نوشیدن فنجون قهوشه ....
سری به نشونه سلام براشون تکون میده و قسمت خالیه مخصوص خودش که دقیقا مقابل صندلی اون شخص ناشناس میشینه، همه افراد ایستاده بعد نشستن تهیونگ سرجاشون مینشینند، مرد میانساله نسبتا چاق و قد کوتاهی از جاش بلند میشیه
"قربان بابت برند جدیدتون و موفقیت جدیدتون بهتون خیلی تبریک میگم"
بعد از حرفش چند نفر دیگم حرف مرد رو تایید میکنند
" بله قربان ماهم تبریک میگیم واقعن این موفقیت در شأن شماست و دور انتظار نبود"
تهیونگ بهشون نگاه میکنه و با لبخند فیکی که بر لب داره جواب این تبریک ها و خوشحالی ها دروغین رو میده
" ممنون تلاش بی وقفه و عالی کارکنان هست که باعث این موفقیت شده"
"اوه جناب کیم آوازه سیاست و سخت گیر بودن شما در کل کشور پیچیده"
تهیونگ با همون لبخند فیکه روی لبش تشکر کوتاهی میکنه
روشو سمت مردی که مشخصا همسن خودش هست میکنه و با بی حسی به منظور معرفی کردن خودش بهش نگاه میکنه و منتظر میمونه، به جاش مرد مو سفید و قد بلندی که در سمت چپ مرد ناشناس نشسته بود بلند میشه
"قربان ایشون کیم جی هون رییس جدید شرکت کینگ هستند که امروز برای اولین بار توی جلسه حضور دارن"
با پایان حرفش میشینه، تهیونگ در حالی که از صورتش چیزی مشخص نیست اما در ذهنش اخم وحشتناکی میکنه، کیم جی هون شخصی که شروع کرده به دردسر درست کردن براش بدون قطع کردن ارتباط چشمیش به اون چشمای جسور و پر اعتمادبنفس، با فهمیدن اینکه شخصی که دنبالش بود بالاخره خودش، با پای خودش وجودشو نشون داده، با لحن سردی میگه
"خوش اومدید آقای کیم جی هون"
کیم جی هون فنجون قهوشو بالا میبره و با لبخند روی لبش میگه
"ممنون آقای کیم تهیونگ"
و دوباره فنجون رو به سمت لباش میبره و مینوشه، در سکوت و همونطور که بقیه با هم در حال مذاکره بودن اون دو با نگاهی خیره و بی حس فقط بهم زل زده بودن و توی این بازیه دیدهاشون هیچکدوم حاضر به عقب کشیدن نبود.....
ESTÁS LEYENDO
Vkook & Kookv| 𝑩𝒆𝒈𝒖𝒊𝒍𝒊𝒏𝒈𝒍𝒚 𝒃𝒆𝒂𝒖𝒕𝒊𝒇𝒖𝒍🔞 زیـبـای فـریـبـنـده
Acción[تکمیل شده✓] اون با زیباییه خیره کنندش همه رو اغوا کرده ... من که جون میدادم برای مست شدن توی قهوه چشمات ... ♡ ♡ ♡ ♡ ♡ ♡ ♡ ♡ ♡ ♡ ♡ ♡ ♡ ♡ - عاااا عاااح ول ولم کن الان یکی میاد (هق) میاد میبینه +هیششش + الان تموم میشه اوممم ...