part22

2.7K 284 140
                                    

حوصله ی پارت جدید دارید؟
_________________

جونگکوک با لبخند به گربه ای که روی تخت دراز کشیده بود خیره شد.
دمش رو دور ران پاش پیچانده بود و همین‌طور که گوش هاش روی موهاش افتاده بودند، با صدای سوت مانندی نفس می‌کشید.

طبق معمول زودتر از همه بیدار شده بود و میز صبحانه رو چیده بود.
حتی امروز به خاطر کریسمس تصمیم گرفته بود حال بیشتری به اون دوتا خرس تنبل بده و براشون خوراکی های بیشتری آماده کرده بود.
با شنیدن صدا از اتاق داهیون متوجه شده بود که بیداره، در نتیجه بی خیال بیدار کردن اون شده بود و به سمت اتاق گربه ی خواب‌آلودش رفته بود و الان اون‌جا بود.

پتو رو از روی بدن پسر کنار زد و با دیدن واکنش پسر که انگار از کنار رفتنِ پتوی گرم و نرمش راضی نبود، به آرومی خندید.
با همون لبخندش روی صورت تهیونگ خم شد و بوسه ای روی پیشانی اش گذاشت.
_ته ته کوچولوم بیدار نمی‌شه؟

وقتی واکنشی ندید دوباره خندید.
_موندم چرا هایبرید گربه شدی. باید خرس قطبی می‌شدی. پا شو ببینم‌!

_آه...
کمی بدنش رو تکان داد و گفت:
_یعنی نمی‌خوای کادو هات رو باز کنی بیبی؟ واقعاً نمی‌خوای بدونی کوکی برات چیا خریده؟

گوش های تهیونگ با شنیدن این حرف روی هوا سیخ ایستادند و آروم آروم تکان خوردند.
مغزش هم با هضم این حرف به چشم هاش دستور باز شدن داد، در نتیجه کم کم پلک هاش از هم فاصله گرفتند.
_کادو!

جونگکوک خندید و گفت:
_آره بیبی. کادو.

بی توجه به خواب آلودگی اش، لبخند بزرگی زد و روی تخت نشست.
_خوشحالممم. بالاخره فردا شد.
بعد خودش رو روی جونگکوک انداخت.

_اوه؟ بیبی‌ام انگار نه انگار همین الان بیدار شده. این همه انرژی از کجاش می‌آد؟

_نمی‌دونم که!
با لبخند گونه ی نرم هیونگش رو بوسید و گفت:
_می‌رم مسواک بزنم.
بعد دوباره گونه اش رو بوسید و به سمت حمام اتاق دوید.

جونگکوک با لبخند منتظرش شد تا از حمام بیرون بیاد.
بعد از دقیقاً ۵ دقیقه مسواک زدن، از حمام خارج شد و به سمت جونگکوک که حالا ایستاده بود اومد.
وقتی روبه‌روش ایستاد، لبخندی زد و بعد از اون کمی قدش رو بلند تر کرد و لبش رو روی لب های جونگکوک گذاشت.
جونگکوک برای راحت بودنِ تهیونگ، کمی سرش رو پایین تر آورد و دست هاش رو دور کمرش پیچاند.
_کریسمس مبارک گوکی!
وقتی که فاصله گرفت گفت.

جونگکوک آروم خندید و گفت:
_فکر کنم من همین الان کادوی کریسمسم رو گرفتم.

تهیونگ خندید و دستش رو دور کمر جونگکوک انداخت.
جونگکوک بوسه ای روی نوک بینی اش گذاشت.
_کریسمس تو هم مبارک بیبی.

cat boyWhere stories live. Discover now