part49

1.3K 249 243
                                    

پارت ادیت نشده-

_____________________

وقتی وارد خونه شد، اولین چیزی که دید گربه ای بود که با هیجان خودش رو به پاهاش می‌مالید.
گربه کوچولو دور پاهاش می‌چرخید و از خودش صداهای بامزه در می‌آورد.

آروم و به خاطر دیدن این صحنه خندید و بعد روی زمین خم شد. گربه رو روی دست هاش بلند کرد و بعد از نوازش پشم های سفید رنگش، پوزه اش رو محکم بوسید.
_عشق خوشگل من منتظر گوکی بوده؟

با میو گفتنِ گربه، آروم‌ خندید و وارد خونه شد.
_متاسفم که دیر شد. حتماً چیزی نخوردی و گرسنه موندی. آره؟

وقتی گربه سر تکان داد، آهی کشید و گفت:
_اگه الان غذا درست کنم طول می‌کشه. مجبورم سفارش بدم.
بعد از حرفش پوزه ی گربه رو بوسید و به سمت مبل حرکت کرد.

خواست تهیونگ رو روی مبل بذاره و بعد برای خودشون غذا سفارش بده، اما تکان خوردن های تهیونگ، مانعش شدند.

تهیونگ توی بغلش وول می‌خورد و انگار قصد داشت چیزی بهش بگه.

کمرش رو با محبت نوازش کرد و گفت:
_هیش...آروم باش عزیزم. چیه؟ چی می‌خوای بگی؟

با اشاره ی تهیونگ به آشپزخونه، ابرو بالا انداخت.
_ببرمت اون‌جا؟

با سر تکان دادنِ گربه، "باشه" ای گفت و به سمت آشپزخانه حرکت کرد.

با وارد شدنش به آشپزخانه، لبخندی رفته رفته روی لب هاش شکل گرفت.
گربه رو محکم بغل کرد و گفت:
_غذا درست کردی؟

با میو میو کردنِ گربه، لبخند بزرگی زد.
بینی اش رو توی پشم‌هاش فرو برد و مشغول بوییدن رایحه ی کاراملش شد.
_چقدر شیرینی تو آخه.
نگاهش رو میز داد و با چشم هایی که بیشتر از قبل قلبی شده بودند، شکم و سر گربه رو بوسید.
_آیگو~ حتی میز هم چیده. چی کارت کنم من؟ هوم؟ خودت بگو.

پنجه های کیوتش رو توی دست گرفت و قسمت پاستیلی و صورتی رنگش رو آروم و پشت سر هم بوسید.
_نشستی با دستای خوشگلت برای گوکی غذا درست کردی. آره؟ نمی‌گی گوکی جای غذا خودت رو می‌خوره؟ هوم؟

وقتی گربه شروع به مالیدنِ خودش به گردنش کرد، آروم خندید و فاصله‌اش داد.
_عشق کوچولو تبدیل نمی‌شه با هم غذا بخوریم؟

لبخندی به اصوات گربه زد و بعد به سمت لباس هاش که روی زمین افتاده بودند، حرکت کرد.
اون ها رو از روی زمین برداشت و همین‌طور که روی اپن می‌ذاشت‌شون، گفت:
_نمی‌خوای تبدیل شی، عسلی؟

تهیونگ وقتی حرفش رو شنید، پنجه هاش رو روی صورت جونگکوک گذاشت و آروم سر تکان داد.
بعد از این کار سریع از آغوش جونگکوک بیرون پرید و روی اپن نشست.
به جونگکوک اشاره کرد تا پشتش رو بهش کنه.
جونگکوک هم با فهم منظورش سریع پشت بهش ایستاد.

cat boyWhere stories live. Discover now