part26

2.6K 275 70
                                    

این پارت رو با بدبختی نوشتم. در واقع اصلاً حس نوشتنش نمی‌اومد توم.
لطفاً کصشعر بودن این یه پارت رو ندید بگیرید و مثل پارت های قبل بهش عشق بدید.

________________

جونگکوک متوجه شده بود از روز سومِ اولین هیتِ گربه ها، دندان هاشون خارش می‌گیرن و بلافاصله بعد اون خارش نیپل هم بهش اضافه می‌شه.

و الان فهمیده بود اون زمان بالاخره فرا رسیده؛ چون تهیونگ الان از درد و خارش دندان هاش اخم کرده بود و نیپلش رو وحشیانه می‌خاروند.

جونگکوک که دیگه نمی‌تونست این وضعیت رو تحمل کنه، دست تهیونگ رو از زیر نیم تنه اش بیرون کشید و گرفتش.
_چی کار داری می‌کنی بیبی؟

_می‌خاره.

_ناخن هات تیزن بیبی. زخمی‌شون می‌کنی این‌طوری.

_اما خب..می‌خاره. تازه..لثه هامم می‌خارن.

_ببینم لثه هات رو.

تهیونگ خواست دست هاش رو از توی دست های جونگکوک در بیاره تا دوباره نیپلش رو بخارونه، ولی وقتی دید فایده ای نداره، نق زد:
_ولم کن~

_گفتم لثه هات رو ببینم تهیونگ. انقدر باهام لج نکن.

تهیونگ وقتی هیت می‌شد تبدیل به یه دستگاه سیارِ لجبازی می‌شد.
این چیزی بود که جونگکوک تو این سه روز به خوبی متوجهش شده بود.

تهیونگ اخم کرد و لثه هاش رو به جونگکوک نشان داد.

_کدومان؟ دندونای نیشت؟

_اوهوم.

نگاهی به لثه های قرمز و متورمش انداخت و سر تکان داد.
_عادیه. یکم بگذره خوب می‌شه.

تهیونگ با اخم کمرنگش سر تکان داد و به گردنِ کبود جونگکوک که هنر شب قبلش بود، خیره نگاه کرد.

شب قبل تهیونگ با عرق کردن از خواب بیدار شده بود و به خاطر درد زیر دلش جونگکوک رو هم بیدار کرده بود.
جونگکوک هم بعد از این‌که بهش گفته بود باید رابطه داشته باشن تا خوب بشه، ۲ راند طولانی به فاکش داده بود.

تهیونگ باز سعی کرد دست هاش رو از توی دست های قدرتمند جونگکوک خارج کنه، ولی باز شکست خورد.
_دستای کوفتیم رو ول کن هیونگی! این..بی ادبا می‌خارن! لطفاً ولم کن.

_کمکت می‌کنم که دیگه نخارن. این‌طوری زخمشون می‌کنی.

_چی..چی‌کار می‌کنی؟

_کاری که خیلی دوستش داری.
بعد تهیونگ رو بلند کرد و روی پای خودش نشاندش.
بعد از اون، نیم تنه ی تهیونگ رو تا زیر گردنش بالا زد.
تهیونگ با فهمدین این که می‌خواد چی کار کنه، تنش گر گرفت ولی اجازه داد تا جونگکوک هر کاری که می‌خواد با بدنش بکنه.
جونگکوک نگاهی به نیپل پسر که کمی قرمز شده بود انداخت و بعد جلو رفت و شروع به مکیدنش کرد.
تهیونگ با لذتِ مکیده شدن نیپل و قطع شدن خارشش، چشم هاش رو بست و دستش رو توی موهای جونگکوک مشت کرد.
_اوم...گوکی! م..محکم تر انجامش بد...آییییی...نه انقدر محکم دیگه!

cat boyWhere stories live. Discover now