لحظه ای فقط توانست از دور ییبو را ببیند. برخلاف خواسته ی قلبی اش که دوست داشت نزدیک پسر برود و حالش را بپرسد مجبور شد از سالن دور شود و به شرکت برود.ییبو بعد از دوساعت تمرین به اتاقش برگشت. بعد از دوش گرفتن و تعویض لباس، از استودیو خارج شد و به سمت خانه رفت.
پیاده به سمت خیابانی که اتومبیلش را در پارکینگ آنجا گذاشته بود به راه افتاد.
مرد که از دور در حال تعقیب پسر بود ، سرعت ماشین را کم کرد. تلفن را از روی صندلی برداشت و به شماره ی مورد نظر زنگ زد.
: قربان وانگ ییبو از استودیو خارج شده
لوهان با شنیدن این خبر، پرونده ها را بست و به صندلی اش تکیه زد
: مراقبش باش، تا خونه همراهش برو و باز ببین کجا میره...یلحظه هم حواستو از ییبو برندار فهمیدی؟
:چشم قربان
این نوع دستورات برای زمانی بود که شخص مورد نظر بسیار مهم است. و چه کسی مهم تر از ییبو برای لوهان در آن پرونده ی حساس.
تلفن را قطع کرد که تقه ای به در اتاقش خورد و سپس قامت ییشوان در چهارچوب در ظاهر شد.
مرد طبق معمول اول احترام نظامی گذاشت و پاهایش را به هم چساند.
: چند بار بگم لازم به این کارا نیست
ییشوان ثانیه ای بعد لبخند شیطنت باری زد. در را پشت سرش بست و بر روی صندلی نشست. چند ورقه ی دستش را بر روی میز گذاشت
: بالاخره تو درجه ت از من بالاتره
لوهان در آخرین ماموریتشان توانست یکی از بزرگترین باندهای پولشویی چین را نابود کند و همین شد دلیلی که بتواند خودش مسئولیت آن پرونده را برعهده بگیرد.
چند روز از ترفیع لوهان و اعزامش به پکن به عنوان پلیس مخفی و ضدفساد چین ، نگذشته بود که پرونده ی جدیدی را به دست گرفت.
هاشوان که دورادور از کار لوهان آگاه بود ، در مورد اتفاقاتی که افتاده بود به او گفته بود و همین شد عاملی برای بازشدن یکی از حساس ترین پرونده ها.
بزرگترین شرکت های چین زیر نظر بودند. کمپانی شیائو و کمپانی وانگ.
لوهان بدون توجه به مقامش تصمیم گرفت به عنوان پلیس مخفی وارد کمپانی وانگ شود و ییشوان هم وارد کمپانی شیائو.
این پرونده در عین سنگین بودن، وقت گیر هم بود. هیچ قدرتی اجازه نمیداد کسی از ضعف و کثیف کاری هایش آگاه شود.
آن ها باید منتظر فرصتی میماندند. منتظر یک فرصت و پیدا کردن شخصی که پشت آن فسادهای مالی بزرگ بود.
CZYTASZ
the power of love (قدرت عشق )
Fanfictionدو وارث و دو کمپانی قدرتمتد، حسِ عشق و انتقام. عشقی پاک که در هنگام جنگ قدرت بین قدرتمندان، خودش را در قلبی بی خبر از بازی هایی خطرناک، جا داده است. حال این عشق می تواند با قدرتش آن معادلات سیاه را برهم بزند یا زوره سیاهی برای چیره شدن بر آن حس پاک...