part22

123 23 24
                                    


لحظه ای فقط توانست از دور ییبو را ببیند. برخلاف خواسته ی قلبی اش که دوست داشت نزدیک پسر برود و حالش را بپرسد مجبور شد از سالن دور شود و به شرکت برود.



ییبو بعد از دوساعت تمرین به اتاقش برگشت. بعد از دوش گرفتن و تعویض لباس، از استودیو خارج شد و به سمت خانه رفت.

پیاده به سمت خیابانی که اتومبیلش را در پارکینگ آنجا گذاشته بود به راه افتاد.

مرد که از دور در حال تعقیب پسر بود ، سرعت ماشین را کم کرد. تلفن را از روی صندلی برداشت و به شماره ی مورد نظر زنگ زد.

: قربان وانگ ییبو از استودیو خارج شده

لوهان با شنیدن این خبر،  پرونده ها را بست و به صندلی اش تکیه زد

: مراقبش باش، تا خونه همراهش برو و باز ببین کجا میره...یلحظه هم حواستو از ییبو برندار فهمیدی؟

:چشم قربان

این نوع دستورات برای زمانی بود که شخص مورد نظر بسیار مهم است. و چه کسی مهم تر از ییبو برای لوهان در آن پرونده ی حساس.

تلفن را قطع کرد که تقه ای به در اتاقش خورد و سپس قامت ییشوان در چهارچوب در ظاهر شد.

مرد طبق معمول اول احترام نظامی گذاشت و پاهایش را به هم چساند.

: چند بار بگم لازم به این کارا نیست

ییشوان ثانیه ای بعد لبخند شیطنت باری زد. در را پشت سرش بست و بر روی صندلی نشست. چند ورقه ی دستش را بر روی میز گذاشت

: بالاخره تو درجه ت از من بالاتره

لوهان در آخرین ماموریتشان توانست یکی از بزرگترین باندهای پولشویی چین را نابود کند و همین شد دلیلی که بتواند خودش مسئولیت آن پرونده را برعهده بگیرد.

چند روز از ترفیع لوهان و اعزامش به پکن به عنوان پلیس مخفی و ضدفساد چین ، نگذشته بود که پرونده ی جدیدی را به دست گرفت.

هاشوان که دورادور از کار لوهان آگاه بود ، در مورد اتفاقاتی که افتاده بود به او گفته بود و همین شد عاملی برای بازشدن یکی از حساس ترین پرونده ها.

بزرگترین شرکت های چین زیر نظر بودند. کمپانی شیائو و کمپانی وانگ.

لوهان بدون توجه به مقامش تصمیم گرفت به عنوان پلیس مخفی وارد کمپانی وانگ شود و ییشوان هم وارد کمپانی شیائو.

این پرونده در عین سنگین بودن، وقت گیر هم بود. هیچ قدرتی اجازه نمیداد کسی از ضعف و کثیف کاری هایش آگاه شود.

آن ها باید منتظر فرصتی میماندند. منتظر یک فرصت و پیدا کردن شخصی که پشت آن فسادهای مالی بزرگ بود.

the power of love (قدرت عشق )Opowieści tętniące życiem. Odkryj je teraz