نگاهشو روی تن لخت گندم رنگ پسر بزرگتر چرخوند و آب دهنشو قورت داد از لحنش عصبانیت و ناراحتی میبارید.
جیمین با پاهای سست شده و آروم به سمت جونگکوک قدم برداشت. سعی کرد تا رسیدن به جونگکوک چیزایی که باید بگه رو توی ذهنش جمله بندی کنه که صدای جونگکوک برای بار دوم نفسشو برید
_پارک جیمین!فقط بهم بگو چرا؟من کافی نیستم ؟چرا گذاشتی به چیزی ک متعلق به منه دست درازی بشه؟!
جونگکوک میدونست بین اونو تهیونگ چی گذشته و این کار رو برای جیمین سخت و سختتر میکرد.
جونگکوک با حرکت سریعی روی تخت نشست و پتو کنار رفت، با عصبانیتی که آغشته به دلخوری شدیدی بود زیر لب چیزی زمزمه کرد که از گوش های تیز جیمین پنهان نموند.
پسر کوچکتر بدون وقفه دستاشو دور صورت جونگکوک گذاشت و سرشو جلو کشید. لباشو روی لبای مرد گذاشت و با کشیدن دستاش روی پلکای جونگکوک بهش اشاره داد تا چشماشو ببنده. مکی به لب بالایی مرد زد که لباش اسیر دندونای جونگکوک شد.با شدت میبوسید و در این بین قطره اشکی از کنار چشمش جاری شد که بین راه با دست جونگکوک پاک شد.
اون لحظه فقط از خودش میپرسید چطور تونسته بود مرد جلوش رو پس بزنه؟اونی که انقدر ماهرانه میبوسیدش!
با کمبود اکسیژن هردو عقب کشیدند.
+خـ...خیـ...خیلی خب.چـ...چی میخوای بدونی؟
_علت کارت بدون هیچ لکنتی! بجنب لیتل بوی!
جیمین کنار جونگکوک روی تخت نشست و سعی کرد تمرکز کنه تا لکنت نگیره
+علتش....
جونگکوک چونه ی پسر کوچکتر رو گرفت و سری که زیر افتاده بود رو بالا اورد
_داری حوصلمو سر میبری! فقط بهم بگو!
+من...من...مشکل دارم
جونگکوک هنوز عصبی بود. دستشو دور بازوی جیمین پیچید و تو چشماش زل زد
_چه مشکلی!؟
+من ددیای ام
_ددیای دیگه چه کوفتیه؟
جونگکوک با لحن کنترل شده ای پرسید و این نشون دهنده ی عدم اطلاعش از بیماری های جنسی بود
+یه بیماری جنسیه. من... این خجالت اوره
_طفره نرو عزیزم!
جیمین آهی کشید و سعی کرد به خودش مسلط باشه
+من وقتی تحریک بشم نمیتونم فقط یه بار ارضا بشم. نیاز بدنیم بیشتر از آدمای عادیه
_ واقعا این بیماری محسوب میشه؟ دلیل قانع کننده ای واسه پس زدن من نبود! منی که.....
جیمین که کم طاقت شده بود برای بار دوم سر جونگکوک رو قاب کرد و لباشو روی لبای جونگکوک که حالاکمی مرطوب بودند گذاشت.بعد از جدا شدن لباشون با صدای سکسیی ، جونگکوک ادامه ی حرفشو با حذف کردن بخشی از اون زد.
_ تویی که جئون کوچک رو ندیده بودی حق نداشتی عقب بکشی! اصلا کی گفته من به یه راند راضی میشم؟
این رو گفت و با دست چنگی به باسن پسرک انداخت.
جیمین متعجب نگاهی به جونگکوک انداخت.به این راحتی
عصبانیتش فروکش کرده بود؟سعی کرد به چیزی فکر نکنه و خودشو به دست پسر بزرگتر بسپره.
جونگکوک دستشو زیر لباس جیمین برده بود و با دستایی که مثل کوره داغ شده بودند شکم و پهلو های پسر فریبنده ی تو بغلش رو لمس میکرد.
جیمین توی بغل پسر چرخید و خودشو به پایین تنه ی جونگکوک که زیر تنها شلوارک توی تن پسر برگنر پنهان شده بود مالید.
_درشون بیار،هورنی بوی!
جونگکوک با لحن دستوری گفت و منتظر شد.
جیمین با بدخلقی از روی پاهای مرد بلند شد و لباساشو در آورد و حالا با یه باکسر سفید رو به روی جونگکوک ایستاده بود. خواست سمتش بره که پسر بزرگتر پیش قدم شد و سمتش قدم برداشت . دست جیمین ناخود آگاه روی پک های بی نقص شکم جونگکوک نشست و اغواگرانه دسشو از سینه تا وی لاینش کشید و با کش شلوارکش بازی کرد.
با دست دیگرش عضو جونگکوک که کمی سفت شده بود رو مالش داد که باعث شد جونگکوک لبشو به دندون بگیره.
طی حرکتی دست جیمین رو از روی دیکش برداشت و شلوارکشو پایین کشید
_حالا میتونی کامل داشته باشیش هانی!
جیمین با دیدن سایز جونگکوک پانیک کرد اما طولی نکشید که چشماش برق زد ،این همون چیزی بود که ماه ها بود میخواست.دستشو روی دیک بزرگ جونگکوک کشید و رگهای بیرون زدش رو نوازش کرد . جونگکوک گفته بود جئون کوچک؟
سوراخش شروع به نبض زدن کرده بود و کاملا نیازمند به نظر میرسید.
_نظرت چیه؟
جونگکوک با بی شرمی گفت و اشاره ای به دیکش که کم کم داشت سیخ میشد، زد. جیمین نگاهی به چشمهای جونگکوک کرد و سریع خم شد.بوسه ای نوک عضو جونگکوک زد و با پرت کردن خودش روی تن پسر بزرگتر روی تخت انداختش.
جونگکوک به سرعت باکسر پسر کوچکتر رو پایین کشید و زیر شکمش بوسه ای گذاشت.
جیمین بیشتر از این نمیتونست تحمل کنه.دیواره های سوراخش مدام منقبض میشدند و این حتی میتونست نفس کشیدن رو هم براش سخت کنه.
جونگکوک پسر روش رو کنار زد و روش خیمه زد .
دست شکارچیش رو روی تن بلوری پسر زیرش کشید.و لباشو هم با دندوناش شکار کرد.نوازشاش رو از رون پسر شروع کرد .بارسیدن به نیپلش فشاری بهش وارد کرد که لبای جیمین برای ناله ای از هم فاصله گرفت و زبون گرم جونگکوک وارد دهن داغش شد.جونککوک زبون پسرشو ساک میزد و با دستاش اشکال نا مشخصی روی رون هاش میکشید و دیکشو روی رون سفید جیمین میمالید.
جونگکوک لباشو از لبای جیمین جدا کرد و در لحظه با دستاش جابه جاشون کرد .
جیمین که منظورشو فهمیده بود فاصله ی لبای نیمه بازشو بیشتر کرد تا انگشتای کشیده و بلند جونگکوک رو توی دهنش جا بده. انگشتای جونگکوک رو مک میزد و زبونشو به خوبی روشون میغلتوند.
جونگکوک سرشو توی گردن پسر کوچکتر برد و بعد از نفس کشیدن از عطر خوبش گاز های کوچکی میگرفت و جاشون رو مک میزد و میبوسید وقتی احساس کرد انگشتاش به حد کافی خیس شدند با دست دیگرش پاهای جیمین رو از هم فاصله داد و سوراخ صورتی و خیس جیمین که نبض میزد نمایان شد . انگشت فاکشو به آرومی وارد پسر کرد که جیمین جیغ کوتاهی کشید که از درد بود.
_آخرین سکست جیمین؟!
جونگکوک با حالت سوالی پرسید و بوسه ای داخل رون پسرش کاشت.
+شیش ماه پیش.
_برای همین بدنت انقدر سریع واکنش نشون میده، حساس شدی بیبی!
بعد از کمی ثابت نگه داشتن انگشتش شروع به حرکت دادن کرد، جیمین با هر حرکت ناله میکرد و با دستاش ملحفه زیرش رو چنگ میزد و این صحنه صبر و مراعات رو از شکارچی روبروش میگرفت.جونگکوک انگشت دیگرش رو هم وارد جیمین کرد و ضربه زد بعد از احساس کش اومدن ماهیچه های داخلی پسر و آماده شدنش برای بلعیدن دیکش ، کلاهک عضو سیخ شدش که از شکاف روییش پریکام ترشح میشد رو وارد پسر کرد.
جیمین آهی کشید و دستاشو دور کمر جونگکوک حلقه کرد
و باعث شد عضو جونگکوک یه ضرب واردش بشه . جیغی کشید و با ناخوناش روی کمر جونگکوک چنگ زد
_اروم باش جوجه ،عادت میکنی
جونگکوک بعد از عادت کردن پسر ضربات محکم و عمیقش رو شروع کرد. با اه عمیقی که جیمین از سرِ لذت کشید متوجه شد پروستاتشو پیدا کرده. وحشیانه به همون نقطه کوبید و با لباش تن پسر رو فتح کرد . کیس مارک و لاو بایت هایی که سرتاسر بدنش گذاشته بود بدجور به تن بی نقص پسر زیرش میومد.
با دیدن بی طاقتی جیمین و فهمیدن اینکه به کامش نزدیکه سرعتشو بیشتر کرد و همزمان با پسر کوچکتر با اه بلند و لرزونی داخل سوراخ نیازمندش کام شد .از تن بلورین جیمین بیرون کشید و جلوی پاهای جیمین نشست.
ساق پاهای جیمین رو گرفت و برش گردوند . لپ های باسنش رو از هم فاصله داد، اسپنکی به باسن گرد و نرم جیمین زد و شاهد لغزش کامش به بیرون از سوراخ خوشگل جیمین بود ،لبشو به دندون گرفت قطعا این سکسی ترین صحنه ی عمرش بود.
انگشت اشاره ی کشیدشو دورانی روی سوراخ تنگ و خیس پسر حرکت داد که ناله ی اعتراض آمیز جیمین رو شنید
+ل.. لطفا
جونگکوک پوزخندی زد و بدون توجه ناله ی جیمین انگشتشو دور سوراخش حرکت میداد
_زیادی نیازمند به نظر میرسی عروسک
نگاهشو به قوس زیبای کمر جیمین داد انگشتشو بالاخره واردش کرد و کام های داخلشو به سمت بالا فرستاد
روی کمر جیمین خم شد و بوسه ی طولانی به گودی کمر پسرش زد
پسر کوچکتر ناله ی لرزونی کشید و برای بیشتر داشتن انگشت جونگکوک داخلش، باسنشو به سمت بالا هدایت کرد.
پسر بزرگتر طی حرکت سریعی برش گردوند و نگاهشو به چشمای خیسش داد
_چی باعث شده پسرم اینطوری گریه کنه؟!
آروم انگشتشو بیرون کشید و کنار پسر دراز کشید، جیمینو توی بغلش کشید
_نگهش دار جیمین
جیمین با لحن دستوری جونگکوک متوجه منظورش شد و پایین تنشو منقبض کرد
پسر کوچیک میدونست این بازی که شروع کردن آخرش باعث آسیب رسوندن به خودشون میشه، اون نه تنها راضی نشده بود بلکه الان جونگکوک رو بیشتر میخواست
قطره اشک کوچکی از گوشه چشمش سر خورد، جونگکوک سریع با انگشت شست پاکش کرد، سرشو جلو برد و بوسه ی خیسی رو با جیمین شروع کرد.
هر دو برای طلب اکسیژن از هم جدا شدن و اینبار جیمین روی شکم جونگکوک نشست .
+نظرت درمورد یه سواری خوب چیه مرد من؟
جیمین بعد از اتمام جمله اش منتظر جواب جونگکوک نشد ،نیم خیز شد و روی دیک تحریک شده ی و بزرگ مردش نشست
جونگکوک با حس داغی دور عضوش آهی کشید و چشم هاشو بست، این حس هیچوقت براش تکراری نمیشد.
جیمین آروم پایین و بالا شد و بعد از چند ثانیه در حالی که دست های جونگکوک دو طرف کمرش بود روی شکم جونگکوک کام شد و ضربه ی محکمی به کمرش خورد
+زودتر از من؟!متوقف نشو
پسر با لرز کوچیکی که اثر کام شدنش بود حرکت کرد و جونگکوک رو عمیق توی خودش حس کرد.
پسر بزرگتر برای بار دوم کام شد توی سوراخ جیمین و دستشو دور کمرش محکم کرد تا بلند نشه.
جیمین دستشو روی سیکس پک هاش گذاشت خم شد و بوسه ی خیسی روی تک تکشون کاشت
_کمرت درد میکنه؟!
جیمین دوباره صاف شد و لغزش کام جونگکوک رو دور سوراخش احساس کرد
+مرسی جونگکوکاا
جونگکوک با بی جواب موندن سوالش جیمینو چرخوند و روی تخت گذاشت عضوشو ازش خارج کرد
با یه دست مشغول ماساژ دادن کمرش و با دست دیگه در حال خارج کردن اون مایع سفید رنگ از سوراخ پسر جلوش شد
جیمین با حس دست جونگکوک داخل سوراخش سعی کرد خودشو عقب بکشه تا دوباره تحریک نشه اما دستی که کمرشو نوازش میکرد این اجازه رو بهش نداد.
با یه حرکت جیمین رو براید استایل بغل کرد و به سمت حمام شیشه ای بزرگ داخل اتاقش حرکت کرد، کنار وان ایستاد و پسر رو روی زمین گذاشت.
آب رو تنظیم کرد و منتظر شد وان سفید رنگ پر بشه.
اشاره ای به جیمین زد
_برو داخلش.
جیمین مردد داخل رفت و توی آب ولرم نشست لرزی کرد ولی در کسری از ثانیه بدنش ریلکس کرد. جونگکوک با دیدن جیمین سری تکان داد و به سمت در شیشه ای برگشت تا خارج بشه اما دستش توسط پسر کوچکتر گرفته شد
+بیا اینجا
به پشت سرش اشاره کرد .جونگکوک دستشو بیرون کشید و کنار وان زانو زد
_میتونی خودتو بشوری؟!
جیمین با چشم های تر شده بغضشو قورت داد
+نمیتونم
_میتونی بلند بشی؟!
+نمیتونم
_میتونی برای بار سوم هندلم کنی؟!
جیمین لبخند بی جونی زد و سرشو تکان داد
+میتونم
_بلند شو
جیمین با حرف جونگکوک بدون در نظر گرفتن درد خفیف سوراخ و کمرش سریع بلند شد
_رو به دیوار جیمین
پسر کوچکتر نبض زدن دوباره ی سوراخشو حس کرد و بدون حرفی رو به دیوار ایستاد
جونگکوک بدون هیچ اطلاعی دیک هارد شدشو بین شیار باسن پر جیمین کشید
فشاری وارد کرد و خودشو داخل سوراخ متورم پسر جا داد ،برای بار سوم بدون وقفه ضربه میزد و به ناله های زیبای جیمین که توی حمام اکو میشد گوش میداد ،قطعا زیبا ترین موسیقی ناله های نیازمند پسرش بود.
با لرزش بدن جیمین متوجه به اوج رسیدنش شد خودشم ضربه های آخرو زد و کام شد
پسر کوچکتر رو از پشت بغل کرد و به سمت دوش حرکت کردند
دکمه ی هوشمند رو فشار داد و آب داغ روی بدنشون با فشار پاشیده شد
جیمین بدنشو شل کرد و از عقب به جونگکوک تکیه داد
+جونگکوک
پسر بزرگتر هومی کشید و با دست آزادش کمر جیمینو زیر آب مالش داد
+تهیونگ...
جونگکوک حرفشو قطع کرد اما دستشو متوقف نکرد
_میتونی باهاش رابطه داشته باشی.
+ا..اما
_جیمین تو اینو میخوای؟! پس انجامش بده.
جیمین احساس بدی داشت آب دهنشو قورت داد و توی بغل جونگکوک چرخید
جونگکوک با دیدن چشم های پسر مقابلش خنده ای کرد
_چشم ها جیمین،چشم ها هیچوقت دروغ نمیگن!
جونگکوک دستشو روی چشم های قرمز جیمین گذاشت و پشت پلک هاشو زیر آب بوسید که صدای خش دار جیمین رو زیر گوشش شنید
+من نمیخوام انتخاب کنم جونگکوک
جیمین دستشو روی قلب جونگکوک گذاشت و بعد از چندمین بار توی اون شب قطره اشکی از چشمش جاری و بین آب گم شد
+تا حالا بخاطر من تند زده؟!
_میتونه بزنه.
جیمین لبخند تلخی زد اون توجه جونگکوک رو داشت ولی قلبشو نداشت، محبت و دلسوزیش رو داشت ولی عشقشو نداشت.
دست جونگکوک که هنوزم روی صورتش بود رو گرفت و روی قلب خودش گذاشت
+ولی این داره بخاطر تو میزنه!
جونگکوک با حس کردن ضربان تند قلب جیمین خم شد و همون نقطه رو چند بار با آرامش بوسید
بدون هیچ حرفی بدون اینکه نگاهشو از چشم های غمگین و خمار جیمین بگیره با شامپو سرشو شست و بدنشم با حوصله شست و روی هر نقطه ای که بنظرش میومد نبوسیده بوسه ای میکاشت.
زمزمه ی آروم جونگکوک رو کنار گوشش شنید
_تو نمیتونی هر دو رو با هم داشته باشی پسر خوشگل من....
YOU ARE READING
𝐋𝐢𝐟𝐞 𝐨𝐟𝐟
Fanficو احساس میگوید: آنها عاشق بودند.تنها گناهشان عاشقی و تنها بهشتشان زندگی بود. زندگی ای که خیلی وقت بود به فراموشی سپرده بودنش. شاید در گوشه ای از دنیا زندگی خاموش نامیده شود.. _____________________________ _فراموشم نکن با نگاهی ناخوانا به پسرش چشم دو...