We will be happy to read our new one's here:
+پر پروازمو گرفتی...
_اونی که باعثش شد خودت بودی حالا دنبال مقصر می گردی!؟ داری میبینی که خودمم دیگه بالی ندارم که اوج بگیرم و تورو با خودم ببرم بالا.
نگاهش رو گرفت. نمیخواست جز صداش چیزی ازش حس کنه با اینکه تا ابد وسط قلبش حفره ای بود که تنها با برادرش پر می شد.!
_نگاهم کن... میتونم ببینم چطور تو قلبت داری دنبال من میگردی ...نگاهم کن ببین چطور بال هام رو به خاطر تو از دست دادم. من دنبال مقصر نگشتم...منوتو باهم به قعر جهنم تبعید شدیم. این کره ی خاکی ، جهنم من و توعه.
+تو از وجودت منو پر کردی بخاطر همین الان اینجاییم!
زمین انتخاب آخرش برای زندگی کردن بود اما الان به اجبار باید تحمل میکرد ،تا شاید دوباره بالی داشته باشه و رو به جیمین بگه« بالمو بگیر و باهام پرواز کن»
رو برگردوند و برادرش رو از نظر گذروند
_نبینم برق پشیمونی رو توی چشمات!
چشم های تَرشو بست و به سمت قصر دورافتاده ای که هیچ موجود زنده ای اطرافش به چشم نمیخورد پا تند کرد.
ناگهان به عقب کشیده شد و توی آغوش گرمی فرو رفت،گرمای آغوشش به حرف آوردش:
+پشیمونی اخرین چیزیه که بهش فکر میکنم!
--------------------------------
Name: Your inferno|جهنم تو
Genre: Thriller, Fantasy,Smut, Comedy,Harsh,Indecent
Couple: Kookmin
Authors: ʜᴜꜱʜɪ & ʜɪᴋᴀʀɪ
Up stutus: unknown
Hope to enjoy
YOU ARE READING
𝐋𝐢𝐟𝐞 𝐨𝐟𝐟
Fanfictionو احساس میگوید: آنها عاشق بودند.تنها گناهشان عاشقی و تنها بهشتشان زندگی بود. زندگی ای که خیلی وقت بود به فراموشی سپرده بودنش. شاید در گوشه ای از دنیا زندگی خاموش نامیده شود.. _____________________________ _فراموشم نکن با نگاهی ناخوانا به پسرش چشم دو...