last part

588 42 19
                                    


با تکان خوردن چیزی گرد و نرمی روی عضوش خودشو فاصله داد و بعد خمیازه ای که کشید چشماشو باز کرد با برخورد افتاب سریع شروع به پلک زدن کرد
موجودی کوچیک که توی خودش جمع شده بود رو کنار خودش دید با یادآوری پسر کوچکتر لبخندی مربعی به درخشانی خورشید کنارش زد.
از پشت توی آغوش کشیدش و بوسه ای به سر شونه ی سفیدش زد، لباس کوتاه مشکی رنگ با شورتک هم رنگش زیاد به پسر میومد
بعد از مطمئن شدن از بیداری پسرک که خودشو به خواب زده بود خنده ای کرد روی دوشش انداختش که باعث جیغ کوتاهش شد به سرویس بهداشتی رفت
_زود باش آبی به دست و صورتت بزن
+جونگکوک کجاس؟
_رفته شرکت.
جیمین هومی کوتاه کشید ، خودشو پایین کشید و بعد از آب بازی کودکانه که شامل خیس کردن لباس تهیونگ میشد به طرف آشپزخانه ویلای چوبی شکل پا تند کرد
_هی وایسا، اگه بیام زندت نمیزارم بچه
لباسشو از تنش خارج کرد و با شلوار ورزشی به سمت بیرون سرویس راهی شد
با دیدن جیمین که روی میز نشسته و در حال نوتلا خوردنه پورخندی زد ، صندلی برداشت و بعد جا گرفتن بین پاهای پسر روش نشست
_هی پس من؟!
با قاشق کوچک مقدار زیادی از اون شکلات شل رو روی لباش زد و اشاره کرد
تهیونگ دستش پشت گردن جیمین جا داد و بعد کشیدن به سمت خودش لبای شکلاتیشو شکار کرد
طعم شیرین شکلات با نرمی لبای پسر برای تحریک شدنش کافی بود بوسه رو عمیق کرد و جیمین رو اروم روی پاهای خودش کشید
با حس عضو سخت شدش آهی کشید
+یکی اینجا خیلی بی قراره!
_بهش نشون بده چقدر پسر بدی بودی!
خودشو از پاهای عضلانی مرد پایین کشید و جلوی پاهاش زانو زد بعد از خارج کردن عضو برجسته ی بزرگش اب دهنشو قورت داد
با چنگ شدن موهاش کارشو شروع کرد ، تهیونگ پاهاشو از هم فاصله داد و از دهن داغ پسر لذت برد
غرشی کرد و تند تر سر پسر رو تکون داد ، جیمین اشک خارج شده از چشمش رو پاک کرد و به کارش ادامه داد
با حس نزدیک شدنش پسر جلوی پاهاش رو بالا کشید، روی میز خوابوندش و بعد از خارج کردن لباس های از تنش انگشت اشارشو داخل قوطی نوتلا کرد و از وسط سینه ی پسر تا نافش رو نقاشی کرد
زبونشو با تامل روی بدن پسر کشید و تمام شکلات هارو پاک کرد
جیمین لرزی کرد و نبض زدن سوراخشو احساس کرد
نوبت گردنش بود گازی گرفت و ردی از خودش به جا گذاشت ، نگاهی به الهه ی زیرش کرد میتونست قسم بخوره صدای ناله هاش از زیباترین ملودی ها بود
_عاح خوشمزه ای!
لباس زیر جذبشو از تنش خارج کرد و بی مقدمه دستشو سمت سوراخ پسر برد
با دیدن خشک بودن انگشتش، دستشو توی نوتلا فرو کرد و روی سوراخ پسر دورانی شروع به ضربه زدن کرد
با احساس عضو بی قرارش اهی کشید و حرکت انگشت هاشو سریع کرد
همزمان به سمت لبای نیمه باز پسر هجوم برد و بوسه ای مکنده ازش دزدید
بعد از مطمئن شدن امادگی جیمین عضوشو جایگزین کرد
_ا..اگه شیطان ..ت..تو رو میدید ق..قطعا توبه می کرد زیبا..
جیمین خنده ای کرد
+ای ..این کثیف ترین سکسیه که د..داشتم
ضربه هاشو تند تر کرد با رسیدن به اوجش همزمان عضو راست کرده ی پسر رو پمپ کرد
داخلش خالی شد و همزمان جیمین روی شکم خودش، روی پسر خیمه زد و عضوشو بیرون کشید
پسرک چشمهاشو بست و از حس نابی که وجودشو فرا گرفته بود لذت برد ، جالب بود تهیونگ توی عشق بازی به سختگیری جونگکوک نبود و هر دو براش لذت بخش بود.
.
.
بدن برهنه ی پسر بین دستاش بود و با نوازش های آروم ولی با استمرارش درحال تمیز شدن توی اون وان آسمونی بود.
در شامپوی صورتی رنگی که اونجا بود رو باز کرد و ذره ای ازش کف دستاش ریختو شروع به شستن سر پسرش کرد.
جیمین بدون هیچ اعتراضی بین دستای تهیونگ لمس میشد و نمیشد منکر این بشیم که این لمس ها اونو به دنیایی دور از جایی که قرار داشتن میبرد،همونجایی که همه چیز پررنگتره حس ها غنی تر و آدما گرم ترند...
دستای سرکشش به سمت باسن پسر رفت و با کمی کشیدن دو لپش شروع کرد ذرات کام و نوتلای باقی مونده رو از سوراخش بیرون آورد.
هیکیی پشت گردنش کاشت و با بوسه بارون کردن صورت پسر کوچکتر اونو تو دل حوله ی سفیدی که به رنگ پوستش بود گم کرد.
.
.
جیمین بعد از یه خواب نسبتا طولانی بیدار شده بود و گیج روی تخت نشسته بود.تهیونگ درحالی که توی عمیق ترین قسمت خوابش درحال قدم زدن بود، میزبان بوسه های ریز پسر کوچکتر شد.
انقدر بوسید تا تهیونگش بیدار شد
-عصرت بخیر کوچولو
مرد گفت و پسر کوچکتر سرشو بین سینه اش پنهان کرد.موهای پریشونش بین سینه و روی گردن تهیونگ به رقص در اومدن.
از عطر شامپوی هلویی که به سر پسر کوچکتر زده بود بویید.
اومی زیر لب گفت و نگاهشو به دو گوی براق جیمین داد که حالا بهش زل زده بود.

𝐋𝐢𝐟𝐞 𝐨𝐟𝐟Where stories live. Discover now