[ سوت زدن جونگکوک رو بشنوید چون بعدا باهاش کار داریم ] 👆
_چی؟؟
_واضح نبود؟ گفتم جلوی من دوش بگیر
_میخوام برگردم
جونگکوک ابرویی بالا انداخت
_میخوای برگردی؟ ولی اون پایین خراب کاری کردی
تهیونگ بار دیگ دستاش رو جلوی عضوش قرار داد ، باید چی میگفت؟ داشت از خجالت آب میشد
_میخوام برگردم
جونگکوک دستش رو داخل جیب شلوارش فرو بردو قدمی به تهیونگ نزدیک تر شد
_نه دیگ نشد! تو بامن میای
بازوی تهیونگ رو به دست گرفتو دنبال خودش به سمت طبقه ی بالا کشوند
_پشیمون شدم ، نمیخوام دوش بگیرم... ولم کن... ولم کن....
_ساکت شو و دوشت و بگیر
تهیونگ با نگاه مظطربی به دوش هایی ک با فاصله ی کم کنارهم قرار گرفته بودن خیره شد
_اینجا؟
_ببخشید که براتون وان با گلبرگ های رز آماده نکردیم قربان
تهیونگ چشم غره ای به جونگکوک رفت و به کف حمام که پر از اشغال و گل بود نگاه کرد
_ولی من ترجیح میدم تو کام خودم غرق بشم اما اینجا حمام نکنم
جونگکوک پوزخندی زدو به تهیونگ نزدیک شد ، سرش رو از پشت کنار گردن تهیونگ قرار دادو نفس کشید ، چه بوی خوبی ، بویه بلوبری میداد
_ فکر کردی من احمقم کوچولو؟
باصدای ترسناک جونگکوک درست پشت سر و نزدیک گوشش اب دهنش رو قورت داد
_میخواستم فرارکنم
_حاضرم شرت ببندم یک بارم با اون کوچولوی بین پات ور نرفتی
تهیونگ چشمش رو روی هم فشارداد
_یا منو بکش یا بزار برم..
فعلا سودت تو گزینه ی سومه قندعسل
قند عسل؟ قندعسل تیکه کلام مادرش بود! با بهت به طرف جونگکوک برگشت
_گزینه ی سوم؟
_ببردیش تو اتاقش
_منظورت از اتاق اون چهاردیواری سردو بدون هیچیه؟ حدااقل یه چی بزارید من بتونم روش بخوابم
بادیگار ها بدون توجه به تقلاهای تهیونگ اون رو کشون کشون به طرف اتاق بردن و درو بستن
_قربان امروز میرید به دیدن مینهو؟
باشنیدن اسم مینهو نفس پرحرصی کشید
_اول میرم آرامگاه! ماشین رو آماده کنید
YOU ARE READING
بادیگارد_
Action_چه تضمینی داره که منو مثله یه تیکه آشغال ول نمیکنی ؟ _این کارو نمیکنم _ولی یبار انجامش دادی کیم .... کوکوی ، اسمات🔞 ، غمگین ، زمان آپ چند روز درهفته (روز مشخص نداره)