پارت _ 16

1.1K 143 14
                                    

[متن چک نشده اگه اشتباه تایپی داشت بهم بگید]

Melani ♡

با احساس درد توی دستش چشمایِ خوابالودش رو متعجب باز کرد ، نوری که تو چشم میخورد نشون میداد صبح شده و این جونگکوک رو متعجب تر میکرد ، چطور اینهمه وقت خوابیده بود؟ کمی چشمش رو روی هم فشرد تا تاری دیدش کم بشه و بعد با یه سر گردالی با موهای مشکی درست مقابل دماغش روبه رو شد ، با آرامش دستِ به خواب رفتش رو از زیر سر پسر بیرون کشیدو اخم غلیظی کرد ، اون اینجا چیکار میکرد؟ با مکث اخمش غلیظ تر شد، برای چی از پسر خواسته بود تا اینجا بخوابه؟ اونم تو بغلش؟ کلافه از روی تخت بلند شد

_لعنت به من!

نگاهی به پسر خوابیده روی تخت انداخت و پوزخند زد ، بدش نمیومد یکم باهاش بازی کنه هوم؟ مگ اون عاشق پدرش نشده بود؟ مگه برای اون همه کار‌نکرده بود؟ بهتر نیست دقیقا همون بلا سره پسرش هم بیاد؟
به نظر عالی میاد

.
.

(جئون جونگی_ کلانتری)

باخشم فنجون قهوه ی یخ کردش رو روی میز کوبید!

_تاکجا صبرکنم یونگی؟ تاکی هیچی نگم؟چرا همتون فکر میکنید فقط جونگکوک زجر کشیده؟ پس من چی؟ ها؟ من لعنتی زندگیم نابود نشده؟ ها؟ حرف بزن لعنتی

یونگی کلافه چشماش رو روی هم فشرد تمام تلاشش رو میکرد جونگی رو که الان بهترین دوستش محسوب میشد رو باحرفاش نرنجونه اما یونگی کسی نبود که حقیقت رو بخاطر دوستیش نادیده بگیره...

_توهم اسیر بودی؟ توهم مجبور بودی بخاطر برادرت تن به خواسته ی کثیف اون حروم زاده بدی؟ اره؟

_یونگی م..

_ساکت شو! یادت نره جونگکوک چرا و برای کی توی اون خراب شدس!

_کاش اون روز جلوشو میگرفتیم یونگی ، اینا همش تقصیر ماست

_ما نمیدونیم اونجا چه اتفاقی افتاد که جونگکوک اون کارو کرد پس خودتو مقصرِ انتخاب بقیه ندون...

_بهم بگو چیکار کنم؟ اگه تهیونگ... اگه تهیونگ اتفاقی براش بیفته من جواب خانوادشو چی بدم؟قطعا کیم نامجون ساکت نمیمونه و حقیقت رو به باک هیون لو میده ، ما اشتباه کردیم همه چیو بهش گفتیم

_انقدر ساده نباش! جونگکوک اگه میخواست کاری انجام بده تا الان انجام داده بود

_باید باهاش حرف بزنم باید یه جوری برم پیشش

_مگه میدونی کجاست که بری ، کاره اشتباهی نکن جونگی

_من قرار نیست کاری کنم اون خودش قراره بیاد پیشم!

.
.

_صبحونتو خوردی؟

تهیونگ متعجب به پسر نگاهی انداخت و سرش رو به عنوان نه تکون داد

بادیگارد_Where stories live. Discover now