پارت _ 22

1.1K 125 33
                                    

[ ووت☆☆فراموش نشه ]

( متن چک نشده اگه اشتباه تایپی بود بگید )

Melani

.

.

نمیدونست چندمین باره که داره محتویات معدش رو بالا میاره ، بعد از اون بوسه ی نسبتا کوتاه جونگکوک اتاق رو ترک کرده بودو پسر با بدن سست شده کناره توالت نشسته بود.... با دست کمی شکمش رو فشرد تا شاید کمی دردش آروم بشه اما هیچ فایده ای نداشت ، خم شد و باره دیگه عقی زد اما جز اسید معده چیزه دیگه ای بالا نیورد ، به سختی قدمهای آروم و بی جونش رو به سمت تخت برداشت و روش نشست ، باید به یکی میگفت که حالش بده با توانی که داشت صدا زد

- کی اون بیرونه ؟

بانشنیدن جوابی از روی تخت بلند شدو به سمت سالن به راه افتاد

.
.

- داری خستم میکنی مینهو!

- جونگکوک! لطفا به حرفام گوش کن و فکر کن ، اگه من اینجا پیشت بمونم اون حرومزاده ای که به خودش جرئت داده تورو تحدید کنه ساکت میشینه سره جاش

- فقط یه کلمه ازت پرسیدم میتونی حدس بزنی اون کیه یا نه... دیگه نمیخوام بخاطر این تحدیدای پیشه پا افتاده نقل مکان کنی

مینهو از روی کاناپه بلند شدو به سمت جونگکوک که وسط سالن ایستاده بود نزدیک شد ، دستش رو گذاشت روی شونه ی جونگکوک و فشار کوچیکی وارد کرد

- جونگکوک بزار بیام اینجا زندگی کنم این به نفع هممونه

- مینهو حدت رو بدون

- حدم رو میدونم! نظرت چیه کمی باهم شیطونی کنیم؟ اونجوری شاید توهم نظرت عوض شد

جونگکوک ناباور خنده ای کردو زبونش رو به لپش فشار داد

- باورم نمیشه مینهو! داری خودت رو به من پیشکش میکنی یا داری بخاطر رفع نیازات ازم استفاده میکنی؟؟

- استفاده؟ دارم بهم برمیخوره جونگکوک من برای اینکه ازت استفاده کنم هم زمانش رو داشتم هم موقعیتش رو ...

- نظرم عوض نمیشه مینهو!

مینهو پوزخندی زدو بازهم به جونگکوک نزدیک تر شد، بدون اینکه فرصت مخالفت و یا واکنشی به پسر بده لب های خطیش رو به دندون گرفت

- جونگکوک حالم بده میش....

تهیونگ با دیدن صحنه ی مقابل شوکه شده ساکت شد ، مینهو زودتر به خودش اومدو از جونگکوک فاصله گرفت با ناباوری لب زد

- تهیونگ!

تهیونگ با پیچده شدن معدش با بالا ترین سرعت خودش رو به سرویس رسوند و برای بار هزارم اسید معدش رو خالی کرد .. جونگکوک یقه ی مینهو رو گرفت و به دیوار مقابل کوبوند ، با دندون های چفت شده زیر لب غرید

بادیگارد_Where stories live. Discover now