شیطنت لحن و حرف سان باعث شد وویونگ دوباره با تعجب یکم از حالت دفاعی خارج بشه و منتظر بقیهی حرفاش بشه.
- درسته گفتم باید بیشتر تمرین بکنی و خودتو نشون بدی ولی منظورم تمرینات فرسایشی نبود، رو کیفیت تمرکز کن به جای کمیت و دیگه دلم نمیخواد اینطوری آشفته ببینمت. یکی از شروط قرارداد اینه که وظیفه داری مراقب سلامتیت باشی و حق نداری هیچ آسیب عمدی و قابل کنترلی به بدنت وارد بکنی. ضمن اینکه هر دو ماه یک بار باید چکاپ پزشکی بشی و سلامت جنسیت هم تایید بشه.مهمتر از همه اینکه اولا نباید وابستگی احساسی به من پیدا بکنی، دوما نباید تو مدت ارتباطمون وارد هیچ رابطهی جنسی یا حتی صرفا عاطفی با کس دیگهای بشی. مشکلی نداری تا اینجا؟
و البته که وویونگ مشکل داشت! میخواست تو صورت سان داد بزنه حتی اگه قیامت هم بشه ممکن نیست وابستگی احساسی به یه مرد اسپانسر پیدا بکنه؛ و قطعا هم میخواست با بخش چکاپ جنسی محالفت بکنه ولی فقط یه چیزی مانعش میشد؛ سان خیلی خوب اول وعدههاشو داده بود و بعد به بخش تحقیرآمیزش رسیده بود و حالا وویونگ نمیتونست از فکر یه دبیوی سولوی پر خرج و بینقص بیرون بیاد. بالاخره میتونست به خودش و هیتراش ثابت بکنه که میتونه بهترین باشه...
واقعا سختش بود بگه مشکلی ندارم ولی تو چشمای اسپانسرش نگاه کرد و امیدوار بود که مرد خودش موافقتش رو بخونه؛ سان با دیدن سکوت وویونگ و نگاهش در حالی که رئیس کمپانی هم مخاطب قرار میداد ادامه داد:
- قرار ملاقاتهامون و مکانش رو من مشخص میکنم؛ به همین خاطر باید برنامهی کاری و روزانهی دقیق وویونگ رو داشته باشم؛ حواسم میشه لطمهای به فعالیت حرفهایش وارد نشه ولی هر موقع خواستم باید حاضر بشه؛ حالا چطور راحتین؟ این قرارها با خود وویونگ هماهنگ بشه و بهش اطلاع داده بشه یا کمپانی واسط باشه؟وویونگ با عجله جواب داد:
- خودم!
آخرین چیزی که میخواست این بود که مجبور بشه هربار تحمل کنه رئیسش یا منیجرشون بیاد بهش بگه اسپانسرت امشب کارت داره! اگه قرار بود موقع اعلام اون قرار کسی تو چشماش نگاه بکنه مطمئن بود از شرم میمیره...سان میتونست دلیل وویونگ رو حدس بزنه، به آقای کیم نگاه کرد و وقتی مرد تایید کرد که مشکلی نداره رابطهاشون بدون واسطه پیش بره گوشیشو از جیبش در آورد و جلوی وویونگ گرفت:
- شمارهاتو بده بهم؛ خودم یا منشیم باهات هماهنگ میکنیم قبل از هر قرار و اگه برات سخت بود به موقع حاضر بشی فقط کافیه بگی تا برات راننده بفرستم.تو مدتی که وویونگ گوشی رو گرفت تا شمارهاشو وارد بکنه سان ناخودآگاه توجهش جلب موهای پسر شد؛ با صورتی کیوت شده بود ولی فکر نمیکرد این رنگ، رنگِ مناسب وویونگ باشه؛ تو قرارداد نبود ولی به طرف آقای کیم برگشت و گفت:
- بدون اطلاع من دیگه موهاشو رنگ نکنید؛ لباسای باز و عجیبم برای اجراها تنش نکنید.آقای کیم زیاد موافق از دست دادن آزادی عمل و کنترلش روی آیدلش، و دستور شنیدن از کسی نبود ولی امروز صبح با دقیق شناختن این مرد و نفوذش فهمیده بود که بهش نیاز داره:
- مشکلی نیست؛ به استفها میسپارم حواسشون باشه.
سان گوشیشو پس گرفت و گفت:
- خب... پس اگه شما شرطی ندارین من دیگه رفع زحمت میکنم. میتونین پیشنویس قرارداد رو نگه دارین کامل بخونین و بعد از امضا کردن خودتون و وویونگ بفرستین دفترم.
![](https://img.wattpad.com/cover/363697425-288-k786903.jpg)
YOU ARE READING
𝗺𝘆 𝘀𝗽𝗼𝗻𝘀𝗼𝗿 ๛𝕎𝕠𝕠𝕊𝕒𝕟༻
Fanfictionخلاصه: درست وقتی که وویونگ فکر میکرد بالاخره داره به رویاهاش نزدیک میشه، چرخ سرپوشت نشونش داد وجههی دیگهی آیدل بودن و صنعت سرگرمی میتونه چقدر سیاه و کثیف باشه... وقتی یه رسواییِ غیرقابل جبران داشت راهِ نفس کشیدن گروهِ روکیِ ایتیز رو میبست، یهو...