part 68

240 20 11
                                    


صبح با صدای الارم گوشی تهیونگ بیدار شدم و تهیونگ رو بیدار کردم، برای اینکه توی جلسه گرسنه نباشم و اینکه فکرم مشغول حضور اون دختره ایکبیری نباشه رفتم تو اشپزخونه و صبحانه تقریبا مفصلی اماده کردم، بیکن و نیمرو همراه نون تست و کره و مربای هویج به همراه عضو جدا نشدنی زندگیمون ینی قهوه

همه رو روی کانتر چیدم و تهیونگ با شلوار مردونه طوسی روشن و پیرهن سفید و کروات و موهای بسته اومد و نشست رو صندلی
+هووم چه کردی عزیز دلم
کنارش نشستم و یه دونه نون تست برداشتم
-نوش جونت جینجر
تهیونگ با لبخند لپمو بوسید و کارد و چنگال برداشت و مشغول صبحانه خوردن شد

بعد اینکه کامل صبحانمو خوردم تهیونگ بقشابشو برداشت و گفت
+من اینارو جمع میکنم تو برو حاضر شو
سر  تکون دادم و رفتم تو اتاق، با کمی وسواس از تو کمد لباس انتخاب کردم، کت و شلوار ابی نفتی اندامی با پیرهن سفید، میخواستم کروات هم ببندم ولی خب تابستونه و بعدا اذیتم میکنه ، لباسامو سریع پوشیدم و ساعت رولکسمو دستم کردم و طبق معمول انگشتر خرسمو هم توی دست راستم کردم چون یه جورایی ابهت داشت موهامو با کش پایین سرم گوجه کردم که چیز جالبی شد

تهیونگ اومد دنبال کت و کیفش
+حاضری خوشگلم؟!
-اره هانی ، بزن بریم
کتشو روی دستش انداخت و منم کفشای مشکیمو برداشتم و باهم رفتیم بیرون اتاق، سوییچ عروسکمو برداشتم و باهم از خونه بیرون رفتیم ، بیست دیقه بعد به کمپانی رسیدیم و خب دیگه نگهبان منو یه جورایی میشناخت و سریع راه و باز کرد و من ماشین رو توی پارکینگ  پارک کردم، با اسانسور رفتیم طبقه اخر که دفتر کیم و اتاق کنفرانس اونجا بود

منشی کیم تا مارو دید بلند شد و تعظیم کرد
#سلام روز بخیر
سرمو کمی براش خم کردم و هر دو جواب سلامشو دادیم، تهیونگ طبق عادتش هر وقت میومد تو شرکت قیافه خیلی جدی به خودش میگرفت انگار نه انگار که بیرون این ساختمون یه توله خرس کیوت و صد البته سکسیه
+چقدر مونده تا جلسه ؟؟ بقیه اومدن؟!
منشی سری تکون داد
#نه قربان هنوز نیم ساعتی وقت هست، جناب رییس گفتن هر وقت تشریف اوردین اول برید پیششون
تهیونگ سرشو تکون داد
+الان داخل اتاقشونن؟!
#بله قربان، منتظر شمان میتونید برید داخل
اروم خطاب به تهیونگ گفتم
-کیم تهیونگ شی من اینجا منتظر میمونم
تکخندی کرد و گفت
+جئون توام باید بیای

توی شرکت به فامیلی همو صدا میزدیم که خب این همچنان برام خنده دار بود و البته گاهی نگران میشدم چون اگر حواسمون پرت میشد ممکن بود یهو جلوی بقیه همو بیبی و عشقم صدا کنیم و خب  به فنا میرفتیم، با تهیونگ رفتیم داخل کیم کت شلوار یشمی و کروات طرحدار همرنگش پوشیده و با دیدنمون لبخندی زد
%سلام پسرا بیاید بشینید منتظرتون بودم
متقابلا لبخند محوی زدم و سرمو کمی خم کردم براش
-سلام اقای کیم
+سلام
دوتایی رو مبل های نزدیک میز نشستیم

bunny and bear (Taehkook) Where stories live. Discover now