part6_گونه های گلگون

322 70 22
                                    

هی می خوام بزارم ویو ها زیاد شه بعد آپ کنم ولی خودمم همش دلم میخواد بقیه داستانو بخونم😀

تقریبا شب شده بود که جونگکوک که به کاخ برگشت، گونه های گلگون و لبای براقش نشونه از دیداری مخفیانه و ممنوع بود، امگای آخر انقدر محو اعتراف آلفا شده بود که بی توجه به نگاه یونگی و چشمای خیره جیسونگ به اتاق مشترکش با جین پناه برد

آلو گونه بعد از عوض کردن لباس های جونگکوک برای استراحت از شه زاده جدا شد و جونگکوک با لباس خوابی که شامل پیراهن استخونی و شلوار می شد روی تختش پرید، ذوق زده توی تشک و ملحفه جیغی کشید و پاهاش رو تکون داد، الهه ماه به داد دل امگا برسه!

پسر با دیدن پنجره رو به تخت خوابش از جا بلند شد و پرده رو کنار کشید تا روی سکوی پنجره بشینه، نسیم خنک بهاری از پارچه نازک لباسش رد شد و موهای مشکی رنگش رو رو نوازش کرد، جونگکوک نفس عمیقی کشید و به کاخ فرماندهی که دقیقا روبروی پنجره اتاقش بود چشم دوخت، جونگکوک حس می کرد حتی در اون لحظه هم زیر نگاه فرمانده است!

فلش بک

تهیونگ احساس گرمای شدیدی می کرد و واضحا گونه ها و گوش های آلفا سرخ شده بود، به آرومی از شه زاده جدا شد و با چشمانی لرزون به لبای براق امگا و گونه های برجسته صورتیش نگاه کرد

نفس لرزونی از بین لب های آلفای خون خارج شد، آلفای خون به آرومی صورت امگا رو که بین دست هاش گیر افتاده بود نوازش کرد

_شیرین ترین هستید، تاج سرم

جونگکوک دست های تهیونگ رو گرفت و گونه اش رو روی یکی از دست ها خم کرد تا بیشتر لمس آلفا رو داشته باشه

_رایحتون رو کنترل کنید فرمانده.....مهی از خون دورمون رو گرفته

تهیونگ خندید و با پیچ خوردگی خوشایندی توی سینش بوسه ای محکم به گونه امگا گذاشت

_از این به بعد بهش عادت کنید، شه زاده

جونگکوک به چشمای فرمانده نگاه کرد، اگر رابطه درستی می خواست باید از نشان بنفش رنگ به تهیونگ خبر می‌داد

_چیزی هست که لازمه بدونید، تهیونگ

تهیونگ کنجکاو از جدیت شه زاد سری تکون داد و کمی عقب کشید تا به راحتی بتونن صحبت کنن

_سر تا پا گوشم

جونگکوک آهی کشید روی سنگی رو به رودخونه نشست، تهیونگ هم به طبع کنار امگا جا گرفت، بعد از مدتی سکوت، امگا خیره به آب روان لب باز کرد

_می دونید که توی دنیای حال حاضر بعضی از ما نشان شدیم، توسط الهه ماه، به عنوان جفت های سرنوشت!

تهیونگ جواب داد

_ می دونم، شه زاده

جونگکوک کمی احساس ترس می کرد، اگر تهیونگ به خاطر نشان ازش رو بر می گردوند چی؟
امگا برای رهایی از افکار بی سر و تهش پلکی زد و نفس عمیقی کشید

ALLIANCE/VKOOKWhere stories live. Discover now