part2_ایزد باران

365 72 25
                                    


*ایزد باران: به ۱۳ امین روز فروردین تیر یا تشتر می گفتن که اسامی ایزد بارانه، توی تاریخ کهن پارس مردم اعتقاد داشتن که توی این روز این ایزد به دیو خشکسالی پیروز میشه و زمانی گندم و جو سبز میشدن مردم به طبیعتو جویبار ها می‌رفتن و این مناسبت رو جشن می گرفتن، یکی از نماد های ایزد باران توی اسطوره های ایران یه اسب سفیده!

پ.ن: اسب جونگکوک (سپیدان) اونم سفیده🤧

جونگکوک با دیدن پدر و مادرش دوشادوش هم لبخند به لب جلو رفت، شهبانو لباسی چین دار و طلایی به تن داشت، موهای گیس شده مادر زیر کلاه زربافت و جواهرات به زیبایی زیر نور آفتاب به چشم میومد، جامه پدر هم به رنگ پیراهن مادر بود منتهی پارچه ارغوانی روی تن پدر که از شانه تا پایین پای پادشاه انداخته شده‌بود جلوه زیبایی به چشم هدیه می کرد.

شه زاده سرخوشانه لب باز کرد.

_پدر، مادر!

پادشاه از چهره شهبانو دست کشید و با دیدن کوچک ترین فرزندش لبخندی به لب نشوند، ایستاد و سر امگای عزیزش رو جلو کشید، بوسه ای به پیشونی پسر گذاشت، سریرا مادر جونگکوک هم با لبخند به پسرش نگاه کرد، صدای آروم و لبریز از محبت شهبانو امگا رو خطاب کرد

_عزیز کرده، کجا چنین شتابان شال و کلاه کردی؟

جیسونگ پشت پادشاه ایستاده بود، طبق معمول با دیدن لباس های تن برادرش اخمی غلیظ به چهره نشوند، امگای بارون سرکشانه تمام بدنش رو به نمایش گذاشته بود، پوست سفید و صاف سینه پسر به راحتی به چشم میومد و اگر با دقت بیشتری به زیر لباس سفید رنگ خیره میشدی نوک سینه قهوه ای امگا به راحتی قابل دید بود، آلفای اول خشمگین از دیده شدن تن کوچیک ترین برادر با خشم چشم غره ای بهش رفت‌.

جونگکوک که نگاه آلفای اول رو روی تنش دید اخمی کرد و بی توجه به نگاه نه چندان مناسب برادرش جواب مادر رو داد.

_جیمین برای مراسم ایزد باران به کاخ اومده، قراره اول بریم گل چینی، بعد از اون به شکار خواهیم رفت مادر.

شهبانو که به خوبی از رابطه بین پسر دومش و امگای فایدیم خبر داشت لبخندی شیطنت آمیز و مهربان زد‌.

_که قرار بر گل چینی دارید ته تغاری!

جونگکوک با دیدن لبخند مرموزانه مادرش اعتراضی کرد و بعد از اون همراه با شهبانو خندید

_شهبانوی اودریک، نکنه یاد خاطرات جوانی خودتون افتادین!

امگا سر به سر مادرش گذاشت و این بار پادشاه جواب شیطنت پسرش رو داد.

_زبون نریز، دردانه

پادشاه دستی به موهای موج دار پسرش کشید و در ادامه حرفش گفت.

_الهه ماه پشت و پناهتون پسرم، مراقب باشید.

با رسیدن آلوگونه،کبوترک و برادرش جین فرصت پاسخ دادن از جونگکوک گرفته شد، پادشاه سر امگای بزرگترش رو هم بوسید و شهبانو با چشمانی که گوشه اش چین خورده بود به زیبایی امگای دافدل نگاه کرد.

ALLIANCE/VKOOKOù les histoires vivent. Découvrez maintenant