دست های خونی اش را درون حوضچه ی ابی که به تازگی درون حیاط دید بودش می شورد.
اثار خون ان سرباز های نابلد و تازه کاری که حتی نشانه گیری راهم به خوبی بلد نبودند، روی دست و لباس هایش به جا مانده و لکه های خون ماننده خال های ریز و درشت روی صورت اش نشسته بودند.مشتی اب از اب ان حوضچه ی کوچک به صورت اش می زند، قطرات اب از روی مژه های کوچک اش سر می خوردند و رد به جا مانده ی خون را می شستند، با خود می بردند.
مادر جونگ کوک قبلا یکی از پرستاران جنگ بوده، داشت بازوی اسیب دیده ی الفا رو درمان می کرد و بخاطر نبود داروی بی حسی ناله های دردمند الفا حتی تا توی حیاط هم به گوش می رسیده.
قدم های داشت شن ریزه های حیاط رو لگد مال می کرد، مقابل تهیونگ می ایستد .
سر بلند می کند تا صاحب ان کفش های چرم دست دوز را ببیند، برای لحظه ی احساس کرد الفای شمالی مقابل اش ایستاده، اما صدای فریاد های دردمنده الفا نشان دهنده این بود که فرد مقابل اش جونگ کوک نیست.
نور زننده ی افتاب چشمش را می زده، دست اش را سایبان چشم هایش می کند، وقتی کمی دقت می کرد می توانست چند تار سفید میان موهای مرد مقابل اش ببیند؛ او صورت پخته تری نسبت به جونگ کوک داشت و چشم هایش اخم الود تر از الفا بودند.
با دیدن درجات روی لباسش و لباس نظامی که به تن داشت، از جا بلند می شود و چشم های مرد به مبارزه دعوتش می کرد.
کمی از ان فرومون های تلخش را برای عقب راندن الفای مقابل اش ازاد می کند.نیشخندی روی لب های الفا نشسته، پایش را برای زدن ضربه ی بلند می کند، با چرخش ناگهانی تهیونگ.
بوم
پای مرد به دیواره ی حوضچه برخورد کرد، لبه ی تیز چاقوی امگا داشت شاه رگش رو نوازش می کرد.
بلعکس دیگران ان الفا در برابر فرمون های تهیونگ خم به ابرو نمی اورد، برای پس زدنش فرومونی ازاده نمی کرد.
مرد قهقه ی می زند ، دست هایش را به حالت تسلیم بالا میاورد.
: عروس میخوای پدر شوهرت رو بکشی؟
نا مطمئن چاقویش را عقب می کشد، همچنان ابروان درهمش را حفظ نموده.
کلمه ی «عروس»رو نشنیده گرفته، چندان به مزاجش خوش نیامده بوده.
: باید می ایستادم تا زانوم رو بشکنید؟: می بینم که پسرم امگای مثل خودش رو به خونه اورد، همیشه نگران بودم کسی نتونه از پسش بربیاد.
لبخند بزرگی روی صورتش می نشاند
:بگذریم... من دیگه الان دوتا همبازی برای گذروندن بازنشستگیم دارم مگه نه؟

YOU ARE READING
عطش خواستن
Werewolfکوکوی _امگاورس اون دو ژنرال قرار دادی رو امضا کرد بودند ، که می شد نام اش را یک ازدواج سیاسی گذاشت . اما پشت آن قرار داد معانی دیگری بود ، که یکی از آن به این معنی ست ، هرکس زودتر از دیگری موفق شود سر ژنرال کشور دشمن را برای کشور اش ببرد . او پیروز...