16
جیسونگ ویو:
کم کم چشمامو باز کردم مینهو و جیسو خواب بودن..
پاشدم رفتم دستو صورتمو اب زدم مسواک زدم رفتم پایین.. مثل اینکه همه خوابن..._یا اینا زیاد میخوابن یا من زود بلند شدم
•گود مورنینگ
_گود مورنینگ•هیچکس هنوز بیدار نشده؟
_نوالا فقط منم
•نظرت چیه یذره اذیتشون کنیم؟_هومم فکر خوبیه
•بلندددد شیدددددد خوابالوهاااااا
_بلند شیدددددد°یاا یاا چتونه صداتونو گذاشتید رو سرتوننن
÷چیشد؟ کی مرد؟ کی زنده شد؟ کی اومد؟ کی رفت؟ کی گمشد؟
+این چه وضعشه* داشتم خوابه هفت پادشاه میدیدما ایشش
_خب دیگه شورشو در نیارید بیاید صبحونه بخوریم.. جیسویاا بیا پیشم
صبحونه رو درست کردیم و خوردیم و قرار شد هیونجین و چانگبین ظرفارو بشورن
*بیاید بریم استخر
×کوفتتون شههه
*زود بشور بیا به من چه~یوهووو
•سونگمینااا حملههه
÷یااا حضرت فیللل
سونگمینو جونگین حمله کردن به فلیکس و خیسه ابش کردن
جیسو هم پاشو انداخته بود تو اب و میخندید~یاا به چی میخندی نوبت خودته الان
فلیکس رفت جیسو رو بغل کرد و سونگمینو جونگین با تفنگ اب پاش بهشون حمله کردن و میخندیدن×اخیش تموم شد
*مینهویااا بیا میخوام خیست کنم
+تو فعلا خودتو نجات بدهدستمو گرفت و به طرف استخر رفتیم تفنگ اب پاشو برداشت یدونه برا خودش یدونه برا من رفتیم تو اب و حمله کرد به چانو هیونجین
×یاااا مظلوم گیر اوردیددد
÷بیا بیا هیونی اینو بگیر توام بهشون حمله کن÷جوجویه خودمی
×بوس°اه اه چندشا
•عه اومدی بینی
°بله
•نوبت توعه خیس شی
°نهههدو ساعت بازی کردیم بلخره خسته شدن و رفتیم لباس تمیز پوشیدیم
تقریبا ساعت ۶ عصر بود+بیاید بریم برایه شام وسایل بخریم
×اوکی شما بمونید منو مینهو و چان و چانگبین میریم بخریم
°مواظب خودتون باشید
.
.
+بریم؟
*بریماونا رفتن و ما نشستیم جلو تلوزیون
~اخ چقد خسته شدمم
•واح بدنمهممون نشسته بودیم که شیشه پنجره سرتاسر که به حیاط میخورد شکست
جیسو:جیغغغ*
~این چیبوددد÷هینننن
•واییییهو چهار نفر ادم که سرتاسر لباس مشکلی پوشیده بودن و صورتشون معلوم نبود
YOU ARE READING
A love that started with pain..🖤🔥 /..عشقی که با درد شروع شد
Poetry( تکمیل شده) جیسونگ پسری که پدرش تویه قمار سرش شرط بندی کرده بود و باخته بود. باید وسایلشو جم میکرد و به خونه یه اون غریبه میرفت... به گفته هایه پدرش اون قریبه خوده شیطانه.. اما کی میدونه شاید تویه اون خونه دوست بچگیش رو ببینه.. شاید تویه اون خونه...