17
مینهو ویو :
واقعا عصابم خورده.. از دیروزه نخوابیدم و فقط دارم کار میکنم... دیگه خسته شدم باید بقیشو بعدا انجام بدم..
اون جی اس عوضی کیه... بلخره میفهمیم!
برم ببینم جیسونگ چیکار میکنه...چرا عمارت انقد بی سرو صداس؟ همیشه صدایه جیسو و جیسونگ همه جا رو برمیداشت..
گلوم خشک شده..
سمت اشپز خونه رفتم که جیسونگو دیدم. پشتش بهم بود و بی سرو صدا داشت صبحونه اماده میکرد..+سلام چاگی
بی تفاوت از بغلم رد شد... وایسا.. من.. من... چیکار کردم..یه لحظه رفتار دیشبم با جیسونگ از جلو چشمام رد شد..
دنبالش رفتم
+جیسونگ.. جیسونگ صبر کن... وایسا من.. من فقط_تو فقط چی؟ ها؟ تو فقط میخوای مثل قبل باشی؟ از اولم نباید فکر میکردم که دیگه میخوای اذیتم نکنی.. من گناهم چیه ها؟ من چه گناهی کردم؟ بگو دیگه بگو من چه گناهی کردم..
+جیـ..
نزاشت حرفمو بزنم سینیو برداشت و به سمت اتاق جیسو رفت.. من چیکار کردم. نباید بهش سیلی میزدم..
من فقط عصابم خورد بود.. نباید اونکارو میکردم..+لعنت بهت جی اس.. لعنت بهت
باید با هیونجین حرف بزنم
رفتم تویه اتاقم گوشیمو برداشتم و شماره هیونجینو گرفتم بعد چند بوق برداشت×الو.. های مینهو هیونگ
+باید باهاتون حرف بزنم به بچه ها بگو جمع شید انبار
×اوکیلباسمو پوشیدمو سوار ماشین شدم و به سمت انبار حرکت کردم..
.
.
.
*هی مینهو
+باید حرف بزنیم
°حتما چیزه مهمیه که مارو کشوندی اینجا ما بخاطر چیز الکی اینجا جمع نمیشیم
×خب بگو دیگه چی شده
+اینجا میخواید حرف بزنید؟ بیاید بریم پایینسوار اسانسور مخفی شدیم و طبقه پایین انبار رفتیم
وقتی که رییس شدم این مخفیگاهو زیر انبار ساختم. حتا اگه زلزله هم بیاد خراب نمیشه.. اینجا چهار تا صندلی داره که شامل اعضایه اصلیه بانده که دور میز گرد هست...اینجا سیستمات هک و اسلحههایه خاص و صلاح هایه خاصی که متعلق به ما ان هست.. هیچکس درمورد اینجا نمیدونه
*خب میشنویم
+چانگبین تو باید شرکت سیو رو هک کنی
°سیو؟.. هی صبر کن سیو همون شرکت رقیب جدیدمونه که اسم رییسش جی اسه؟
+اره°اوکی ولی خب اول موضوعو توضیح بده
+اوکی.. دیشب که داشتم کار میکردم یه پیامک ناشناسی برام اومد.. که نوشته بود بهتره از هان جیسونگ فاصله بگیری.. بهش بی تفاوت شدم که یه پیام دیگه هم اومد که نوشته بود قراره جیسونگو ماله خودش کنه..*خب؟
+بهش گفتم تو دیگه کدوم خری ای گفت که به زودی همو میبینیم.. بعد نوشت جی اس رفیق قدیمی
×رفیق قدیمی؟
+اوم
YOU ARE READING
A love that started with pain..🖤🔥 /..عشقی که با درد شروع شد
Poetry( تکمیل شده) جیسونگ پسری که پدرش تویه قمار سرش شرط بندی کرده بود و باخته بود. باید وسایلشو جم میکرد و به خونه یه اون غریبه میرفت... به گفته هایه پدرش اون قریبه خوده شیطانه.. اما کی میدونه شاید تویه اون خونه دوست بچگیش رو ببینه.. شاید تویه اون خونه...