*part 20*

329 43 15
                                    

20

نویسنده ویو :

همشون سخت درحال کار کردن بودن. باید هرجور که میشد فلیکس و جیسونگ رو پیدا میکردن..

°پیداشون کردممم. جاشونو پیدا کردممم. پیدا کردممم

+چـ.. چی؟ مطعمعنی؟

همشون سمت مانیتوره جلویه چانگبین رفتن

°اره مینهو نگاه کن اونا اینجان . باید هرچه زود تر بریم اونجا

*زود باشیددد

همشون زود اسلحه هاشون رو برداشتن و سمت ماشیناشون حرکت کردن.

ادم هاشون با اسلحه و لباس هایه محافظ هم سوار ون شدن و پشت سرشون راه افتادن..
.
.
.
.
.
جلویه ورودیه انبار وایسادن .همشون اسلحه هاشون رو دراوردن و اماده حمله بودن..

+اول ما میریم صدایه شلیک شنیدید حمله کنید

! چشم قربان

×بریم
+همه جارو بگردید

تقریبا همه جارو گشته بودن.. مینهو اخرین جا رو هم گشت و پیشه بقیه رفت

+چیزی پیدا نکردید؟
*نه
×نه
°منم نه

چانگبین سمت یه گوشه یه انبار رفت و دستش رو رویه دیوار کشید

°هی اینجارو
دیوار رو هول داد و دیوار رفت کنار

×این.. این چیه.. چرا.. چرا اینجا.. پُره.. خونه
*احتمالن اینجا بودن و فهمیدن که ما جاشون رو فهمیدیم و فرار کردن

+اینا.. اینا خونه جیسونگ منن؟ هق

مینهو سمت تختی که یه گوشه بود رفت
+این همون تختیه که جیسونگ تویه اون فیلم بهش بسته شده بود..

مینهو گردنبندی که رویه زمین بود رو برداشت.. جیسونگش همیشه اون گردنبند گردنش بود.. گردنبند رو بوسید و انداخت گردن خودش

+جیسونگ.. پیدات میکنم و این گردنبندو به صاحب اصلیش برمیگردونم..

*اون عوضیا دستمونو خوندن

*صدایه زنگ خوردن تلفن*

+الو؟
جکسون :هلووو رفیقق.. میبینم که رکب خوردی
×اشغاللل

جکسون:عوو چرا داد میزنی هوانگ.. من از اولم میدونستم که میاید اینجا. حیف شد که همو ندیدیم ولی قول میدم دفه بعد همو ببینیم..

+دفه بعدی وجود نداره جکسون.خودتو الکی گول نزن من جیسونگ و فلیکس رو ازت میگیرم. منتظرم باش عوضی

جکسون:هومم منتظرم رفیق. بایی
×حرومزادههههه
*اروم باش
+میشکمش.دستم بهش برسه میکشمشششش
.
.

جکسون همراه با جیسونگ فلیکس و متیو تویه ون روبرویه انباری که مینهو اینا الان توش بودن نشسته بودن..

A love that started with pain..🖤🔥 /..عشقی که با درد شروع شد Onde histórias criam vida. Descubra agora