«چپتر 37؛ نگاه دو معشوق»
«یک هفته بعد»
مثل همیشه رو به روی پنجره اتاق پدرش به بیرون خیره شده بود و هر لحظه آرزوی بیدار شدن پدرش و میکرد.
اما توی این یک هفته کوچیک ترین تغییری تو وضعیت اون مرد وجود نداشت و این فلیکس و میترسوند.اون میترسید، اینکه یهو باری از مشکلات و مسئولیت روی دوشش بیوفته و یه موقعی پدرش و از دست بده.
از همه اینا میترسید اما اگه پدرش بیدار نمیشد مجبور بود این بار مسئولیت و به دوش بکشه.توی این یک هفته اصلا فیزیو تراپی نرفته بود و کلا تمام وقتش و کنار پدرش گذرونده بود.
مادرش توی این هفته پریشان بود...طبیعی بود اونم حال خوشی نداشته باشه.نگاهش و به اطراف داد و همون حین در باز شد و بو یونگ وارد اتاق شد.
فلیکس رد نگاهش و از بیرون گرفت و به مادرش داد که با پریشون ترین حال وارد اتاق شد و سمت میز خوراکه رفت تا قهوه درست کنه.
این روزا بیشتر از هر روزی بو یونگ تو خودش بود و این فلیکس و میترسوند.
اینکه وضعیت پدرش باعث بشه مادرش هم بلایی سر خودش بیاره اون پسر و بیشتر و بیشتر میترسوند.بو یونگ سمت لیوان شیشه ای رفت و برداشت.
همونطور که دست هاش میلرزید، انگار ترسی داشت کتری آب جوش و بلند کرد و لیوان و نصفه پر کرد و بعد یک قاشق قهوه داخلش ریخت و هم زد.
همونطور که قرق افکارش بود لیوان و بلند کرد و هنوز قدمی برنداشته لیوان از دستش سر خورد و افتاد روی زمین و هزار تیکه شد.فلیکس با شنیدن صدای شکستن چیزی سریع سرش و بلند کرد و به مادرش داد نگاه مات و مبهومش، روی شیشه های زمین سرد قفل بود.
با عجله چرخ های ویلچرش و تکون داد و سمت مادرش رفت و از دستش گرفت و تکون داد." مادر...مادر حالت خوبه؟"
زن نگاهش و از روی زمین گرفت و به فلیکس داد، اما لحظه ای خیلی یهویی برقی از جلو چشماش رد شد و سریع چشماش و بست.
"اون پسر تاوان کار های ترو پس میده"
همش صدای کثیف اون پسر تو سرش اکو میشد و هوش از سر زن میپروند، اگه واقعا به فلیکس صدمه میزد چی؟ اگه با پسرش کاری انجام میداد چی؟
دستش و بلند کرد و دوتا به سرش زد و شروع کرد به تند تند نفس کشیدن.
فلیکس دستاش شروع کرد به لرزیدن برای همین با کلوی پر از بغض گفت :- مامان...مان حالا خوبه؟ چرا اینطوری میکنی مامان؟ جواب بده..
بو یونگ یک دفعه جلوی پاهای پسرش نشست و نفس نفس زنان رو به پسرش گفت :
- فلیکس پسرم، خیلی خوب گوش کن.
برگشتن به ایتالیا فکر خوبی نیست چون، چون پدرت این جاست و حالش اصلا خوب نیست، اما تو باید از شغل و میراث پدرت محافظت کنی چون تو تنها پسر اونی فهمیدی؟
برای همین بیشتر ازین وقت تلف نکن و اون برگه ها و امضاء کن و کارت و تو فرانسه شروع کن.

ESTÁS LEYENDO
Italian prince•Hyunlix•
Misterio / Suspenso« شــاهــزاده ایــتـالــیـایـی » ژانـر : کـلاســیـک ، عـاشقـانـه ، جنـایـی ، مـافیــایـی روند آپ : پنج شنبه ها همه چی ازونجایی شروع شد که فلیکس هیونجین و با دستای خودش به پلیس تسلیم کرد اما هیونجین بهش چشمک زد . هیونجین پسری که برای گرفتن انتقام...