Part 27 - First Time With Him?!

390 99 168
                                    

پارت بیست و هفتم: اولین بار با اون؟!

Hoppla! Dieses Bild entspricht nicht unseren inhaltlichen Richtlinien. Um mit dem Veröffentlichen fortfahren zu können, entferne es bitte oder lade ein anderes Bild hoch.

پارت بیست و هفتم: اولین بار با اون؟!

+ "باهام می‌رقصی؟"

جونگکوک نیاز داشت چند ثانیه‌ای توی دنیای درون ذهنش فرو بره تا جمله‌ی جیمین رو درک کنه. تعجب توی چهره‌اش هم مشخص بود.

وقتی جوابی نداد، جیمین هول کرد و از اینکه عجولانه تصمیم گرفته بود، پشیمون شد.

+ "منظورم اینه که... میخوای بریم پیششون؟ اگه نه که مهم نیست."

به لیسا و نامجون اشاره کرد. پارتنرهایی که از آغوش همدیگه با آهنگی که دیگه عوض شده بود و یه رقص آروم می‌طلبید، لذت می‌بردن.

جونگکوک تشری به خودش زد. داشت همه چیو خراب میکرد درحالی که خودش کسی بود که از جیمین خواست از اول شروع کنن.

اون یجورایی فرصت تازه‌ای پیدا کرده بود تا شاید رابطه‌اش با امگا رو درست کنه؛ اما حالا با این تردیدها داشت گند میزد.

- "نه... یعنی آره! موافقم."

جیمین به آلفا نگاه کرد که چطور سر جاش بند نبود.

+ "اوکی پس..."

خنده‌اش رو خورد و بدون اینکه منتظر پسر بمونه، به پیست رقص رفت. می‌تونست خیلی خوب کاج رو حس کنه که پشت سرش می‌اومد.

وقتی جای مناسبی ایستاد، برگشت و با جونگکوکی که خیلی بهش نزدیک بود، روبه‌رو شد. بزاقش رو قورت داد. این فقط یه رقص معمولی بود. قرار نبود اتفاقی بیفته. قرار نبود جونگکوک از اینکار برداشت دیگه‌ای بکنه.

متنفر بود از اینکه همچین چیزی مغزش رو درگیر کرده. از طرفی دلش می‌خواست با این پسر در ارتباط باشه، وقت بگذرونه و بیشتر بشناستش و از طرف دیگه، می‌ترسید از اینکه رابطه‌شون خیلی فراتر از اینها بره.

جونگکوک هم توی دستپاچگی، دست کمی از جیمین نداشت. برخلاف ظاهر آرومش، درونش آشفته بود. نمی‌خواست اشتباهی مرتکب بشه.

دستش رو بالا آورد و منتظر موند. توی ذهنش حرکت بعدیش رو تصور کرد اما این بستگی به جیمین داشت که دستش رو بگیره.

امگا دستش رو توی دست جونگکوک گذاشت و بلافاصله بعدش، دست دیگه‌ی آلفا روی کمرش نشست. موزیک به آرومی نواخت و اون‌ها لحظه‌ای چشم از هم نگرفتن.

BitterSweet | KookMinWo Geschichten leben. Entdecke jetzt