Part 12 - I Want You Alpha!

495 129 72
                                    

پارت دوازدهم: میخوامت آلفا!

اوووه! هذه الصورة لا تتبع إرشادات المحتوى الخاصة بنا. لمتابعة النشر، يرجى إزالتها أو تحميل صورة أخرى.

پارت دوازدهم: میخوامت آلفا!

آلفا نباید اونجا باشه.
امگا هم نباید اونجا باشه!
اما هر دو اونجا بودن، کنار هم!
و حالا فرومون‌های امگا درحال بیشتر شدن بودن و مثل یک آلارمِ بلند و گوش خراش، بهش میگفتن که وارد هیت شده...

** در همان زمان **

لیسا متوجه شد که استرس زیادش به دست‌هاشم سرایت کرده و باعث لرزششون شده!
مثل کاری که همه‌ی آدما انجام میدن، نفس عمیقی کشید تا از هیجانش کم کنه.

وقتی کیم نامجون بهش زنگ زد و ازش خواست با هم ملاقات داشته باشن، خیلی متعجب شده بود. درواقع حتی فکر نمیکرد بعد از اون اتفاق، نامجون بخواد دوباره باهاش ارتباط بگیره.

اما آلفا از خواسته بود که دوباره درباره‌ی کار کردن با شرکت اونها فکر کنه. قلب لیسا ناخودآگاه بابت لطافت لحن نامجون حتی از پشت تلفن، گرم شده بود.

حالا هم ده دقیقه زودتر از ساعتی که با مرد قرار داشتن، به اون کافه اومده بود. یه کافه‌ی به شدت شیک و زیبا که وقتی فهمیدن اون مهمان کیم نامجونه، به بهترین میز راهنماییش کردن تا منتظر آلفا بمونه.

دختر مطمئن بود که رایحه‌ی یاسش خیلی واضح همه جا پخش شده چون محض رضای خدا، این هیجانِ لعنتی قلبش رو رها نمیکرد و روی فرومون‌هاشم اثرگذار بود.

برای اینکه حواسش پرت بشه، توی گوشیش می‌چرخید و آخرشم یه توییت زد تا شاید یکم تخلیه بشه.

برای اینکه حواسش پرت بشه، توی گوشیش می‌چرخید و آخرشم یه توییت زد تا شاید یکم تخلیه بشه

اوووه! هذه الصورة لا تتبع إرشادات المحتوى الخاصة بنا. لمتابعة النشر، يرجى إزالتها أو تحميل صورة أخرى.
BitterSweet | KookMinحيث تعيش القصص. اكتشف الآن