پارت سیام: ژاکت چرمی
جونگکوک تلاش کرد ضربان قلب بالاش رو کنترل کنه. این اعترافی که پیش خودش کرد شاید مهمترین اتفاقی که بود که میتونست توی اون روز تجربه کنه.
ضربهی محکمی که مینگیو با آرنجش به پهلوی جونگکوک زد، اونو از حالت بهت زدگی خارج کرد. جیمین داشت به طرفشون میاومد.
+ "سلام."
مو آبی خودش رو به جونگکوک و پسر قد بلندی که کنارش ایستاده بود رسوند و سلام داد.
بعد با دست راست جونگکوک که بالا اومد روبهرو شد.- "حالت چطوره؟"
نگاهشون خیلی خوب تلاقی کرده بود و هردو میتونستن برق خاصی رو توی چشم همدیگه ببینن.
+ "خوبم. تو چی؟"
جیمین با آلفا دست داد و زیر چشمی حواسش به پسری که کنار جونگکوک ایستاده بود هم بود. بدون حس کردن رایحهاش هم میتونست بگه که اون یه آلفاس!
پسر کاملا روی جیمین زوم کرده بود و با نگاهش اونو آنالیز میکرد. البته همچین نگاهی باعث معذب شدن مو آبی نشد.
جونگکوک جواب سوال جیمین رو با یه "منم خوبم" داد و بعد به مینگیو نگاه کرد. قطعا اگه اونو به جیمین معرفی نمیکرد، مینگیو تا مدتها اینو تو سرش میکوبید و دست از سر برنمیداشت.
- "دوستم مینگیو!"
به آلفای کنارش اشاره کرد و دید که چطور نیش مینگیو تا آخر باز شد. هرچند که این کافی نبود و باید بیشتر میگفت.
- "استایلیست گروه!"
جیمین درست مثل یه پاپی که توی یه مکان جدید قرار گرفته، به همه چیز با چشمای درشت شده نگاه میکرد.
بعد که مینگیو هم خواست باهاش دست بده، اون چشمها کشیدهتر شدن و لبخند به لباش برگشت.
+ "خوشوقتم."
~ "منم همینطور جیمین! تعریفت رو زیاد شنیدم."
آلفای قد بلندتر با شیطنت و عمدا این حرفو زد و خیلی سریع هم سرشو برگردوند تا صورت رنگ پریدهی جونگکوک رو ببینه. اینکه آب دهنش توی گلوش نپرید جای شکر داشت.
ŞİMDİ OKUDUĞUN
BitterSweet | KookMin
Rastgele~ تلخ شیرین [درحال آپ] جیمین از اینکه به اون مهمونی رفته بود، پشیمون بود. وقتی با اون آلفای اخمو برخورد کرد حتی پشیمونترم شد. اما چی میتونست به مزخرف بودن اون شب اضافه کنه؟! حتی نمیتونست حدس بزنه وقتی تصمیم گرفت توی اون دوربین عکاسی که پیدا کرده بو...