Part 29 - A Simple Date!

328 80 40
                                    

پارت بیست و نهم: یک قرار ساده!

اوووه! هذه الصورة لا تتبع إرشادات المحتوى الخاصة بنا. لمتابعة النشر، يرجى إزالتها أو تحميل صورة أخرى.

پارت بیست و نهم: یک قرار ساده!

اتفاقی که افتاد، شاید یکی از هیجان‌انگیز‌ترین و بامزه‌ترین اتفاقاتی بود که توی چند وقت اخیر برای اون دو نفر می‌افتاد.

اینکار برای هردو، هم جیمین و هم جونگکوک، یک اتفاق جدید و تجربه‌ی تازه بود. تجربه‌ای که هردو براش ذوق زده بودن و هیچ ایده‌ای نداشتن که قراره چطور پیش بره.

قرار اون روز که خیلی عادی و ساده گذشت. هردو استایل ساده‌ای زدن و توی کافه‌ای که جونگکوک انتخاب کرده بود، همو دیدن. جفتشون می‌دونستن که این شروع تازه نیاز به زمان داره.

جیمین هنوز تصمیم نگرفته بود که می‌خواد این فرصتو به جونگکوک بده یا نه! اون شناختی از جونگکوک نداشت برای همینم نمی‌خواست زود تصمیم بگیره.

این قرار ساده، می‌تونست به هردو کمک کنه و شاید بازم می‌تونستن انجامش بدن اما جونگکوک نخواست ریسک کنه. ممکن بود امگا دیگه دفعه‌ی بعدی رو قبول نکنه پس باید کاری میکرد که این ارتباط حفظ بشه.

و اینجا بود که اون پیشنهاد مدلینگ اتفاق افتاد‌. چیزی که براش برنامه‌ی چندانی نریخته و یهویی به فکرش رسیده بود.

جرئت زیادی هم لازم داشت تا مطرحش کنه. بعد از یه مکالمه‌ی کاملا ساده درباره‌ی روزمرگی‌هاشون، سفر جیمین به ایتالیا و توضیحات جونگکوک درباره‌ی اینکه چرا یک‌سال دیرتر وارد دانشگاه شده!

درکل... اون قرار به شدت براشون با ارزش بود. اینکه تونستن بعد از مدت‌ها، به خودشون اجازه بدن درباره‌ی همدیگه راحت فکر کنن، به شدت ارزشمند بود.

مو آبی به خوبی هیجان رو در رگ‌هاش حس کرده بود. طول کشید تا خودش رو برای این دیدار آماده کنه اما همه چیز خوب پیش رفته بود.

درواقع اون می‌ترسید و مطمئن بود جونگکوک هم متوجه این قضیه شده. بعد از یونگی، دوباره وارد رابطه شدن برای جیمین چیز سختی به حساب می‌اومد؛ اما توی اون قرار هیچ چیزی وجود نداشت که بهش حس ناامنی بده.

حالا هم که به خونه‌ی لیسا برگشته بود، دقیقا داشت به جملات جونگکوک فکر میکرد و خوشحال بود بابت اینکه اون پسر انقدر خوب بلده بهش حس خوب بده.

BitterSweet | KookMinحيث تعيش القصص. اكتشف الآن