در نهایت، لان جان و وی یینگ در حالی که توسط اکثر اعضای برجسته چهار قبیله بزرگ احاطه شده بودن، طبق برنامه با هم ازدواج کردن.
داستان ورود اسطوره ای وی یینگ سوار بر یک اژدها پرآوازه شده بود و عروسی اونا تبدیل به یک جشن پیروزی بزرگ شد و فرصتی برای سایر قبیله ها که قدردانی خودشون رو از نابودی و تسلیم تحقیرآمیز قبیله ون نشون بدن.
ون چائو پس از شنیدن شکست پدرش ناپدید شده بود. ون چینگ از ون لینگ مراقبت میکرد تا بهبود پیدا کنه، اما هرگز مانند گذشته قوی نمیشد. ون لینگ از هر گونه حق رهبری قبیله ون چشم پوشی کرد و رهبریش رو به طور مشترک به ون چینگ و برادر گوشه گیرش ون نینگ سپرد.
وی یینگ از دیدن وارث قبیله جین در حال صحبت با خواهرش تو جشن عروسی متعجب بود، شاید نامزدیشون به زودی دوباره برگزار میشد؟
***
وی یینگ و لان جان تقریبا تا نیمه شب کنار خانواده و مهمانان موندن.
چشمان لان جان در حال بسته شدن بود و وی یینگ اون رو به حیاط خونه خودشون هدایت کرد. ( وقت خواب نیست لان جان )
به حیاط رسیده بودن که لان جان آستین وی یینگ رو کشید "صبر کن" سپس به زانو افتاد.
"لان جان، مشکلی داری؟" وی یینگ سعی کرد بلندش کنه.
"التماس می کنم. نمیخوام کسی باشم که به قول هاش عمل نمیکنه، التماس میکنم تو سراسر حیاط حرکت کن"(جررررر این حرف لان جان برمیگرده به قسمت ۶)
***
فلش بک
وی یینگ خندید و نزدیکتر شد "لان جان، قبل از تموم شدن سال، نه تنها از من تشکر می کنی، بلکه به من التماس هم می کنی"
لبخند لان جان از بین رفت "التماس برای چی ؟"
" برای حرکت در سراسر حیاط"
یکی از ابروهای لان جان بالا رفت که انگار آماده بود تا این رو به عنوان یک چالش قبول کنه "این پیش بینی توئه؟"
"نه، لان جان، این قول منه"
***
وی یینگ خندید و لان جان رو بالا کشید "اگه التماس هم نکنی، من این کارو می کردم. وقتی به دیدن ون لینگ رفتم فقط یک روز ازت جدا بودم و احساس کردم که..."
"لازم نیست امشب بهش اشاره کنی یا هیچوقت" ( بچم حسوده، حسود )
وی یینگ با بهت نگاهش کرد و سریع لب های لان جان رو بوسید "اما لان جانِ حسود، خیلی بامزه اس"
لان جان خم شد و وی یینگ رو براید استایل بلند کرد و به اتاق برد.
***
YOU ARE READING
𝑻𝒉𝒆 𝑨𝒓𝒓𝒂𝒏𝒈𝒆𝒎𝒆𝒏𝒕
Fanfictionوی ووشیان، پسر خوانده قبیله جیانگ، جای خواهرش رو در مراسم ازدواج گردهمایی قبیلهها میگیره. خانواده لان اولین پیشنهاد رو ارائه میکنه اما اونا هیچ تذهیبگر زن واجد شرایطی ندارن. پس چرا لان وانگجی، پسر دوم خوش تیپ اما سختگیر خانواده لان بلند میشه و ب...