- تو چرا سعی داری به جیهیون کمک کنی؟
اخم میکنم و با خونسردی جوابش را میدهم
- فکر نمیکنم این به تو ربطی داشته باشه.
پاهایش را کنارم، روی میز، دوباره روی هم میاندازد و نیشخند میزند.
نیشخندی پر از تمسخر که باعث میشود عصبانیت با سرعت توی وجودم حملهور شود- نمیدونم چرا ولی حس میکنم از اون حرومزاده هایی که عاشق کسایی میشن که خودشون پارتنر دارن.
مغزم انگار از هم میپاشد و خشم با شدت بیشتری توی مغزم میتازد. خم میشوم، بازویش را در دست میگیرم و تنش را به سمت خودم میکشم که پاهایش را از روی میز برمیدارد تا با قدرت دستم مقابله کند و موفق نمیشود.
- من آدم ملایمی نیستم. فکر کنم اینو قبلاً بهت ثابت کردم برادر جیهیون! پس سعی نکن منو با خودت دشمن کنی که تنها کسی که پشیمون میشه خودتی.
دستم را پس میزند و شروع به خط و نشان کشیدن میکند...
- بهتره حواست به حرفات باشه تا اونجایی که میدونم حالا حالا ها به من احتیاج داری و عملا هیچ غلطی نمیتونی بکنی پس...
مکثی میکند و به من که فکم فشرده میشود نگاه میکند؛با نیشخند دستش را توی هوا تاب میدهد و حرفش را ادامه میدهد
- به جای این تهدیدای توخالی بهتره روی راضی نگه داشتن من تمرکز کنی و کاری نکنی که...
وسط حرف زدنش با خشم به سمتش حملهور میشوم و قبل از اینکه به خودش بیاید، تنش را روی کاناپهی چرمی دراز میکنم.
- میخوای بمیری بگو من میخوام بمیرم... دیگه چرا با حرفهات مجبورم میکنی راه و روشهای شکنجههام رو رو کنم؟
نگاهش با تخسی بین چشمانم جابجا میشود
- هی مگه پارچه قرمز جلوت تکون دادم که حمله میکنی...
بهترین جمله در وصف حالش را به زور از بین افکار شومی که توی سرم چرخ میخورد پیدا کرده و از بین حصار دندانهایم، توی صورتش نفیر میکشم
- خیلی گستاخی!
با حس تیزی چاقو روی پهلویم، دندانهایم بیشتر روی هم فشرده میشود و او با نیشخند سرش را کج میکند.
- اگه نمیخوای سوراخ سوراخت کنم برو کنار.
- داری با آتیش بازی میکنی بچه!
فشاری به چاقو میآورد و صدای سایش دندانهایش را میشنوم
- میری کنار یا ادامه بدم؟
مچ دستش را با دست میگیرم که سوزشی با فشار چاقو روی پهلویم حس میکنم
- شوخی ندارم باهات ... گفتم که اگه دستت خطا بره قطعش میکنم ... پس وقتی با ملایمت بهت میگم برو کنار.

YOU ARE READING
I'M FAKE
Fanfictionاسم فیکشن: I'm fake خلاصه: جئون جونگ کوک، پلیس دورگهی آمریکایی کره ای که ماموریت داره تا باند shadow رو از بین ببره اما توی این بین متوجه علاقه اش به یکی از اعضای اون باند یعنی جیهیون میشه و برای نجات دادن اون از برادر دوقلوی جیهیون یعنی جیمین می...