Chapter 2 - cute extra

5.1K 410 107
                                    

"این آپارتمان مال شماست,آقای تاملینسون؟"هری به بالا خیره نگاه کرد و لوسترای آویزون و دید.

"صبر کن,بزار جملمو درست کنم.این عمارت مال شماست؟"

آقای تاملینسون خنده کوتاهی کرد و سرشو به حالت نمایشی تکون داد.
"لطفا منو ددی صدا کن-و آره اینجا آپارتمان منه."

"من-من فکر کرم تو منو به خونم برمیگردونی. . ."رنگ صورت هری به صورتی کمرنگ تغییر پیداکرد,بعضی از کلمات لویی و نادیده گرفت.

"چرا اونکارو میکردم,وقتی میتونم تورو کاملا واسه خودم داشته باشم،هم؟"لویی فکر کرد و به سمت مبل چرمیش رفت,دستشو کنار خودش زد.

هری محتاطانه راهشو به اون سمت کج کرد,کف دستاش عرق کرده بود.اون تهه مبل نشست,فاصله زیادی بینشون بود.

لویی نالید و بلند شد و رفت جایی که هری نشسته بود,درست کنارش تلپی افتاد رو مبل.

"چرا تو هنوز منو ددی صدا نکردی هری؟" (گایید :/ ) لویی اخم کرد و هری نتونست مقاومت کنه تا پوستش صورتی نشه.

"من فقط میتونم. . .اول تورو بشناسم؟من نمیخوام این چیزا انقدر زود برن جلو."هری توضیح داد و لوئیس سرشت تکون داد،بدنشو سمت هری چرخوند.

"ما میتونیم اونو فقط تو دیتمون انجام بدیم؟این چیزی نیست که آدمای عادی انجام میدن؟"لویی پرسید درحالی که دستشو رو زانوی هری میذاشت,حس کرد که اون زیر لمسش خودشو سفت کرد.

"خوبه,اونوقت چیکار میخوای بکنی؟"هری به آرومی دست لوئیس و از رو زانوش برداشت و از کم شدن گرما یه کم لرزید.

"ما میتونیم-"

"من باید بهت هشدار بدم,من تو اولین دیت سکس نمیکنم (ن جون من بکن :| )تو اولین دیت فقط اجازه کیس و داری."

"ولی این یه قرار نیست هرولد."لوئیس پوزخند زد و هری صورتشو با کف دست لمس کرد.

"اول از هرچیز منو اونجوری خطاب نکن,دوما,من فراموش میکنم,اوکی؟"اون آه کشید و شقیقه شو مالید.

"من باعث میشم استرس داشته باشی؟"لویی دست هری رو از رو پیشونیش برداشت و هری تو چشمای آبی خیره کنندش نگاه کرد.

"چشمات شگفت انگیز."هری از دهنش پرید و بعدش چشماش گشاد شدن.
"مثل تو."لویی زیر لب گفت و نگاهش به پایین سمت لبای هری رفت,می خواست خم بشه که هری گلوشو صاف کرد.

"همونطور که گفتم."هری سرخ شد وقتی یادش اومد لویی هنوز دستشو گرفته.

"من تو روز اول نمیبوسم,تو باید اینو یادت بمونه."گوشی هری زنگ خورد و اون از تو جیبش گوشی و کشید بیرون و اکسپت و زد.

"سلام نایل."هری تو گوشی حرف زد.

"هیچی,فقط اینجا با لوییم."هری خنده کوتاهی کرد."آره,همون لویی."اون واسه یه ثانیه ساکت شد قبل از اینکه سرشو تکون بده,"خیل خوب,بعدا میبینمت."اون گوشی و قطع کرد و به لویی نگاه کرد.

Baby Boy . PersianTranslate (L.s)Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang