Chapter 13 - i like it a little rough

3.4K 264 22
                                    

هری درحال حاضر رو تخت بود, پاهاش رو شونه های لوییس بودن درحالی که پسر بزرگتر توش ضربه میزد.

"اوه, اوه, اوه."هری ناله و سکسکه کرد, چشماش از شدت لذت مچاله شدن مثل این بود که یه نوع ماده مخدر به بدنش تزریق شده.

لوییس با چشمای کاملا بازش به هری نگاه میکرد, میدید که هری بعضی موقعا لب قرمزشو گاز میگرفت تا ناله هایی رو که میخواست بیرون بیاد و خفه کنه.و نگاش میکرد وقتی که اون پشت لوییس و گرفت و ناخناشو به پایین کشید و بریدگیهای تازه ای رو مشخص کرد, لوییس باید زود تمیزشون میکرد.

"چه حسی داره؟ هاه؟ چه حسی داره که اونقد بد به فاک بری که واسه یه هفته نتونی بشینی؟"لوییس بلند ناله کرد که باعث شد حال هری بدتر شه.

ددیش درباره ضعفش شرورانه حرف میزد.

"حس خیلی خوبیه."واسه گرفتن هوا تقلا میکرد, شکمش با لذت پیچ و تاب میخورد.

"فقط من میتونم باهات اینکارو کنم, فقط, من."لوییس وقتی زاویه بهتری و پیدا کرد شروع کرد به سخت تر به فاک دادنش, کاری کرد که تخته ی بالای تخت به دیوار برخورد کنه و فرورفتگی هایی روش ایجاد بشه.

"فقط تو, ددی. من مال توام, هیچ کنترلی رو خودم ندارم."هری بهش قول داد و باعث شد لوییس حس بهتری داشته باشه.

لوییس خودشو به پایین کشید, هری و گرفت و رو خودش نشوندش.

"سورام شو, بیبی."لوییس تو گوش پسر کوچیک تر زمزمه کرد و لاله گوشش و گاز گرفت. هری تکون خورد و به صورتی روشن تغییر رنگ داد.

هری سرشو تکون داد, عرق از رو گردنش رو سینش می افتاد.
باسنشو به ارومی بالا و پایین میکرد.

"اون-اوه-"لوییس تحسینش کرد وقتی اون یکنواخت و به سرعت روش میشست, ناله های کوچیکی که از دهنش بیرون میریخت و میشنید.

هری شروع کرد به بالا و پایین پریدن رو دیک لوییس, روناش میسوخت اما اذیتش نمیکرد.

اون شروع کرد به صورت دایره وار تکون دادن باسنش به شکل عدد 8 که لوییس و دیوونه کرد.

لوییس یه دفعه باسنشو به بالا هل داد, باعث شد هری به گریه بیوفته و بیشتر تکون بخوره.

دیک هری قرمز تیره شده بود, با بیچارگی منتظر هرنوع توجهی بود.

"منو تو دستات بگیر, لطفا."هری خواست, فهمید که لوییس به دیکش نگاه میکنه.

"فکر نکنم بخوام انجامش بدم."لوییس از خودراضی جواب داد, میدونست این حرفش میتونه هری و خورد کنه.

هری قایمکی میخواست دستشو از شکمش به دیکش برسونه, ولی وقتی می خواست اینکارو کنه, لوییس زد رو دستش.

و همینطور باسنش.

"فکر نکنم بخوای اینکارم انجام بدی."لوییس به طور خشنی تو گوش هری نفس کشید و هری بزاق دهنشو قورت داد, سرشو تکون داد.

لوییس به ضربه زدن با باسنش ادامه داد درحالی که هری خودشو بالا و پایین میکرد, این لحظه تقریبا باعث شد اونا مثل دوتا پورن استار حرفه ای به نظر بیان.

"ددی . . . " هری ناله کرد و لوییس میتونست قسم بخوره هیچ وقت از شنیدن این کلمه خسته نمیشه.

"بله؟"لوییس پرسید درحالی که از خوشی خالص سرشو به عقب میبرد.

"م-من دارم- اوه خدای من -میام."هری بهش خبر داد و لوییس فکر کرد که میتونن با هم بیان.

"ممم, حتما, بیبی. میتونی بیای."لوییس واکنش نشون داد و هری با جوابش سوپرایز شد.

بنابراین, با یه تکون و فشار دیگه اون اومد. بعدش لوییس دنبالش کرد درحالی فحشی رو فریاد میزد.

هری سکسکه و ناله کرد, ددی و چند بار به زبون آورد.

بعد از اینکه از خماری جفتشون کم شد, لوییس با چندتا حوله به اتاق برگشت, می خواست کثیف کاریاشون و تمیز کنه.

لوییس کاندومی که استفاده کرده بود و قبلش دور انداخته بود, ولی هری رو شکمش با کام پر شده بود و باید تمیز میشد.

"نه."هری متوقفش کرد, دستشو کنار زد.

لوییس ابروشو بالا برد و دست به سینه وایساد.

"میتونم دوش بگیرم."هری توضیح ساده ای داد و از جاش بلند شد, تو حموم بزرگ قدم گذاشت و لوییس و تو اتاق تنها گذاشت.

بعد از اینکه 20 دقیقه گذشت, هری از زیر دوش بیرون اومد, لباش به رنگ صورتی نرمالش برگشته بود, موهاش خیس بود و ازش آب میچکید, یه حوله شل دور کمرش پیچیده بود.

"بیا اینجا, بیبی."لوییس بهش اشاره کرد و هری با خجالت به سمتش قدم برداشت.

"فوق العاده بود."هری تو شونه لوییس کوتاه خندید وقتی لوییس اون و تو بغلش گرفت.

لوییس لبخند زد و گونه هری و بوسید, برای بقیه شب اون و تو بغلش نگهداشت.

﹏﹏﹏

‡ I'm all yours, I've got no control ‡
☆ & cm & FOLLOW plZz :D
Hope u enjoy♡
ჰანსეყ✘

Baby Boy . PersianTranslate (L.s)Where stories live. Discover now