هری رو توالت نشسته بود، حوله زیر پاهاش بود درحالی که محتاطانه داشت شِیوِشون میکرد.
"یه تیکه رو جا انداختی." لویی مطلعش کرد و بی صدا از یه گوشه بهش خندید.
هری ناله کرد و دوباره اون تیکه رو کشید، داد زد وقتی واسه بار پنجم خودش رو برید.
"وات دِ هل، دخترا چجوری هر هفته اینکارو میکنن؟" هری غر غر کرد و چسب زخمی رو که لویی بهش داد و روش چسبوند.
لویی شونه بالا انداخت و لبش رو گاز گرفت، با علاقه به هری نگاه میکرد.
"و اونوقت چجوری دستشون به پشت پاشون میرسه؟" هری باید بدنش دردناکش رو میچرخوند.
"دفعه بعد میکی رو که دیدی ازش بپرس، لاو." لویی از رو زمین بلند شد و رو سینک کنار هری نشست.
"من مطمئنم اون تا الان سکس تیپمونم داره."
لویی خندید، کناره های سینک رو گرفت تا بدن کوچیکش نیوفته پایین.
"هی، لویی؟" هری زمزمه کرد وقتی که کارش تموم شد و با یه کهنهِ نَم خودش رو پاک کرد.
لویی سوالی هوم کرد و سرش رو کج کرد تا هری بهش نگاه کنه.
"راستش . . . تو ازَش مطمئن بودی؟" هری با صدای آروم پرسید.
"از چی؟"
"میدونی، درباره دیشب." هری امیدوار بود لویی منظورش رو بفهمه.
لویی صورتش رو از گیجی واسه یه دقیقه جمع کرد قبل از اینکه بفهمه اون چی میگه.
"اوه، اوهوم، مگه تو مطمئن نبودی؟" لویی حس خوبش رو گرفت و هری رو به چالش کشید.
"به نظرم . . . آره، فقط اگه تو دربارش مطمئن باشی." هری حس میکرد که پاهاش الان چقدر نرم شدن، بدون مو بودنشون رو دوست داشت.
"خب، من ازش مطمئنم." لویی لبخند زد درحالی که هری نیشش باز شده بود وبا خجالت سرش رو بالا گرفته بود.
"دوستت دارم." هری نفسی از رو راحتی کشید.
"منم دوستت دارم."
"عالی شد، حالا حسابمو باهات صاف کردم، پاهام چه نرم شدن!" هری جیغ کشید و پاش رو رو اپن گذاشت.(سسکی شدی رف +-+)
---
"لویی یکی میخواد ببینتت." یکی از خدمتکارای لویی مطلعش کرد.
"کیه؟" لویی یه ابروش رو بالا برد و دست به سینه ایستاد، باعث شد هری پشتش نخودی بخنده از اینکه چقدر کوچولو به نظر میرسه.
"زین و لیام هستن." اون توضیح داد و لویی سرش رو تکون داد، بهش گفت بیارتشون داخل.
"زین دومینانتِ و لیامَم سینگلِ." لویی درست قبل از اینکه اونا بیان تو به هری گفت.
"لویی! خیلی وقته ندیدمت!" زین داد زد، "یه بلوند پشت سرش ریشخند زد.
هری متوجه مردِ پشت سر اون دختر بلوند شد که موهای قهوه ای حالت داری داشت.
لیام لویی رو بغل کرد و اون بلوندی رو مبل نشست و چشماش رو چرخوند، آدامسش رو با صدا می جوید.
"زین، لیام، لارِن." لویی اسمش رو با انزجار گفت ولی زین متوجهش نشد. " میخوام با سابمسیوم آشنا شی هری."
هری رو کلمه ی سابمسیو قفلی زد، ولی در هر صورت هنوز لبخند رو صورتش بود. دستش رو جلوی لیام و زین گرفته بود.
"آه، هری، اون سابِ منه." زین گفت و به لارن اشاره کرد و اون (لارن) خندید، به طور نمایشی موهاش رو کنار زد، باعث شد صورت هری از چندش جمع بشه.
لویی میتونست بفهمه هری ناراحت شده، پس موضوع رو عوض کرد.
"اینجا چیکار میکنین پسرا؟" صدای بلند لویی باعث شد هری بلرزه.
"میشه خداحافظی رو تموم کنیم و به دوست کوچولومون سلام کنیم؟" لیام با هیجان گفت و زین بهش همراه با تکون دادن سرش اشاره کرد.
"نه."
"خیل خب، یه جشنی هستش که ما دعوت شدیم." زین به خودش و لیام اشاره کرد، "خوشحال میشیم اگه شمام بیاین."
"میتونم هری رو هم با خودم بیارم؟" لویی پرسید و هری بهش لبخند زد و صداهایی رو که لارن از خودش درمیاورد و نادیده می گرفت.
"حتما، پارتی یکشنبه ست." زین مطلعش کرد.
"این . . . از اون پارتیاس؟" لویی پرسید و زین سرش رو تکون داد.
"از کدوم پارتیا؟" هری پرسید، موهاش رو پایین ریخت و دوباره فِراش رو مرتب کرد.
"فکر نکنم تو این مکالمه دعوت شده باشی." لارن زیر لب گفت، انتظار میرفت هری نشنوتش اما اون شنیدش.
"و فکر نکنم به عن-"
"هی." لویی بهش هشدار داد، دستش رو گرفت.
هری لبش رو گاز گرفت، میفهمید لویی سعی داشت چی بگه و برگشت سمت زین.
"پارتیِ سابمسیو و دومینانت." زین جواب سوالش رو داد، از الان از هری خوشش نمیومد از وقتی که با سابش (لارن) حرف میزد.
هری سرش رو تکون داد و لباش رو به هم فشرد، حس میکرد نگاه لارن داره سرش رو میسوزونه.
"ولی، در هرصورت شما دعوت شدین و امیدواریم اونجا ببینیمتون." لیام تنش ایجاد شده رو شکوند و به لویی یه کارت داد، به هری لبخند زد.
"خیل خب، بریم لارن." زین بهش اشاره کرد تا دنبالشون بیاد و اون از رو مبل بلند شد و باسنش رو تاب داد جوری که هری فکر کرد میتونه کنده بشه.
"بای لویی، اوه و هری."پسر چشم سبز چشماش رو رو به اون جمع کرد، "تو چاقی." اون(لارن) خندید.
قبل از اینکه لویی بتونه چیزی بگه، هری پوزخند زد و گفت،
"مرسی، سعی کردم شبیه تو باشم."
---
من جاشون بودم به این پارتی نمیرفتم، شوما چطو؟
ناموسن از ترجمه راضی این؟؟؟ نظرتون رو بگین
لدفا شِیر کنین یا فرنداتون و بِتَگین 💙
تینکیو فو ریدینگ 😍😃 💚
ESTÁS LEYENDO
Baby Boy . PersianTranslate (L.s)
Fanfic"ددی ...همون *پت نیمِ جنسی نیست؟" "اگه تو بخوای میتونه باشه"