Chapter 12 - pink lingerie

3.2K 282 19
                                    


"کجا بودین؟"اولین چیزی بود که میکی و هری وقتی رفتن تو عمارت شنیدن.

لوییس دست به سینه اونجا وایساده بود و عضله های بازو و تتوهاشو به نمایش گذاشته بود, هری به این فکر کرد که لوییس رو پاهاش میتونه به فاکش بده.

لوییس ابروشو بالا برد وقتی هری جوابشو نداد و هری با این ضربه از گیجی دراومد,"اوه."از دهنش بیرون پرید.

"خب, م-میدونی, میکی منو برد بیرون و ما یه سری چیز میز خریدیم."هری با انگشتاش بازی میکرد, از عصبانی شدن لوییس واسه اینکه بدون اجازه بیرون رفته بود میترسید.

سکوت مضخرفی بوجود اومد, میکی نمیدونست میتونست به اتاق دیگه ای بره یا نه.

بالاخره, لوییس یه چی گفت. "میکی, برو تو آشپزخونه و تمیزکردن و شروع کن."

"بله آقا."اون جواب داد و دور شد, لوییس و هری و تنها گذاشت.

هری یه چیز ناخوشایندی و تو نگاه خیره لوییس حس میکرد, هیچ پریشونی ای تو چشمای قشنگش نبود.

یه دفعه, هری از رو زمین بلند شد و خشن به دیوار کوبیده شد, لباش گرم شدن.

"اه."هری نالید, با ولع جواب بوسه لوییس و میداد.

لوییس دستاشو رو برآمدگی و فرو رفتگی های بدن هری میکشید و انگشتاش رو نوک سینه راست هری رفتن و نیشگونش گرفتن.

زانوهای هری عملا شل شده بودن, گذاشت از دهنش یه ناله از دهنش بیرون بیاد, اگه لوییس نمیگرفتش الان رو زمین افتاده بود.

لوییس زبونشو تو دهن هری هل داد و پسر کوچیک تر با کمال میل پذیرفتش, دهنش و بیشتر باز کرد.

"دلم برات خیلی تنگ شده بود."لوییس تو دهن هری زمزمه کرد, لبخند زد وقتی هری ناله کرد.

"اهوم."همه چیزی بود که هری تونست بگی, چون خیلی سخت میبوسیدش.

"میخوای ددی به فاکت بده, بیبی؟"لوییس با صدای خش دارش پرسید و چشمای هری به پشت گردنش چرخیدن وقتی لوییس لباشو به گردنش چسبوند.

"لطفا ددی."هری تو گلوش عمیق ناله کرد.لوییس از دیوار جداش کرد و با پاهایی که دور کمرش حلقه شده بودن از پله ها بالا رفت.

وقتی رفتن تو اتاق لوییس, پسر بزرگتر هری و رو تخت گذاشت و روش خیمه زد.با ملایمت لباشو بوسید قبل از اینکه سمت گردنش بره.

"ممم."از دهن هری بیرون اومد و سرشو کج کرد تا فضای بیشتری بهش بده.

لوییس به سرعت تیشرت هری و دراورد و سینشو بوسید, هری ناله میکرد و موهاشو میکشید.

اون یه لاوبایت رو جای دندوناش درست کرد, به شدت ساک زد قبل از اینه با زبون خیسش اونو لیس بزنه و آرومش کنه.

هری باسنشو تکون داد و لوییس سعی کرد نالشو مخفی کنه, مچ دستای هری و گرفت و بالای سرش برد.

"صبر کن."هری متوقفش کرد و لوییس نگاهش و بالا اورد, کاملا گیج شده بود. "یه چیزی واست دارم."

صورت لوییس با گیجی پر شد ولی سرشو تکون داد و گذاشت هری بلند شه.

هری از پله ها پایین و تو آشپزخونه رفت, میکی و درحال تمیز کردن زمین پیدا کرد.

"کیف رو کجا گذاشتی؟"هری پرسید و میکی جیغ زد, نمیدونست هری اونجاس.

بعد از اینکه تونست نفس بکشه, هال و نشون داد.

"تو و لوییس میخواین درتی باشین؟"اون گفت و ابروشو تکون داد, هری خرناس کشید, گونه هاش سرخ شدن.

بدون اینکه بهش جواب بده به سرعت رفت و کیف و از رو صندلی برداشت, دویید تو حمومی که همون نزدیکیا بود.

اون به آرومی لانجری صورتی(نوعی لباس زیر زنونه :/ ) رو تنش کرد, اون طور که تو تنش به نظر میرسید و دوست داشت, خیلی نرم بود.

بعدش, رژلب و از تو کیف دراورد و رو لباش کشید, چشماش گشاد شدن وقتی یه لکه درست کرد.

بعد از اینکه هری خودشو درست کرد, به اتاق لوییس برگشت, اون و درحالی پیدا کرد که با باکسر رو تخت دراز کشیده بود.

وقتی که لوییس به هری نگاه کرد, نالید.

چشماش خمار شدن و هری فکر کرد زیبا به نظر میرسه.

"بیا اینجا."لوییس راهنماییش کرد, سعی کرد خودشو تو گرفتن هری کنترل کنه.

هری لطف کرد, اونجوری که لوییس بهش نگاه میکرد که مثلا اون سکسی ترین مرد روی زمینه رو دوست داشت. "چیزی که پوشیدم و دوست داری, ددی؟"هری معصومانه به لوییس نگاه کرد و, فاک, دیک لوییس سفت شده بود.

"چیزی که پوشیدی و دوست دارم,سوییت هارت. میخوام همین الان خیلی سخت به فاکت بدم."لوییس خودشو لمس کرد و هری بهت زده بود.

هری رو لوییس خزید و رو لبش نشست, باسنشو تکون میداد.

نفس لوییس با مانع گیر افتاده بود (گایز خفش نکرد :/ فقط رو لبش نشست..ایشون حشریه :|) و سرش رو تخت بود, ناله های کوچیک هری و میشنید.

اما لوییس دومینانت به حساب میومد.

اون و کنار زد بنابراین اون الان رو هری بود, لبای قرمزشو میبوسید.

"میزاری ددی امشب حواسش بهت باشه؟"لوییس لبخند مغرورانه ای زد, میدونست هری میگه آره.

"این پرسیدن داره؟"هری لبخند زد و لبای لوییس و با لباش دوباره به پایین کشید.

﹏﹏﹏﹏

بعدی اسمات میباشندی😁
کلی دوستون داشتندی 🙆

☆ & CM & follow plZz :-[
Hope you enjoy :D
ჰანსეყ✘

Baby Boy . PersianTranslate (L.s)Tahanan ng mga kuwento. Tumuklas ngayon