تا حالا این حس و داشتین که میدونین قراره بمیرین؟مثلا,میدونین قبرتون از قبل کنده شده و منتظره بقیه عمرتون و اونجا بمونین؟این حسیه که هری داشت.
چشماش گشاد مونده بودن و دهنش خشک شده بود,دهنش و باز کرد چند لحظه سعی کرد کلمات و به هم ربط بده,ولی هیچی بیرون نیومد.
"خوبی؟ما تقریبا بعدی هستیم."نایل پرسید درحالی که دستشو جلوی صورت هری تکون میداد.
"من-من نمیدونستم اون میاد اینجا؟"هری گفت,بیشتر شبیه سوال بود.
نایل دستاش و بالا گرفت,"به من نگاه نکن,من نگفتم بیاد اینجا."
هری فقط عمیق آه کشید,شقیقه هاشو ماساژ میداد با چشمای بستش.
"بعدی منم,مطمئنی خوبی؟باید لوییس و صدا بزنم-""نه!نه,نه."هری به نایل اطمینان داد و از خودش دورش کرد,لبشو گاز گرفت.
"خیل خب . . . من فقط-"
یکی صداش کرد و باعث شد حرفش قطع بشه.
اون چرخید سمت هری و زد رو شونش قبل از اینکه رو استیج بدوعه و نورافکنا روش بتابن.
"چیکار باید بکنم,چیکار باید بکنم؟"از خودش پرسید درحالی که جلو عقب میرفت,دستشو رو صورتش کشید.
"و نایل هوران شد واسه ی خانومی که لباس سفید پوشیده! نفر بعدی,ما یه نامبر وان داریم,هری استایلز."هری شنید یه نفر گفت و اون داشت گند میزد به شلوارش.
هری نفس لرزونی کشید,قدمای کوچیکی برداشت و رو استیج بزرگ ثابت موند.
اون یه لبخند چسبوند رو صورتش و جمعیت جذب شدن,بعضی مردا داد زدن.
هری به طور سطحی به جمعیت نگاه انداخت و چشماش رو لوییس خیلی عصبانی فرود اومدن,دستاش مشت شده بودن.
(تقریبا اینجوری به هز نگاه میکنه 👆)
هری تقریبا میتونست حس کنه صبحونش تا گلوش بالا اومده, میخواد بیاد بیرون,ولی اون با قورت دادنش به پایین فرستادش."إم,سلام؟ . . . هری اینجایی؟"اون زن خندید و بقیه مردم هم همینطور [ولی لوییس نه].
"اوه,معذرت می خوام."هری زیر لب گفت و سرشو تکون داد,به اون زن گفت که میتونه با قیمتا شروع کنه.
YOU ARE READING
Baby Boy . PersianTranslate (L.s)
Fanfiction"ددی ...همون *پت نیمِ جنسی نیست؟" "اگه تو بخوای میتونه باشه"