لویی آه کشید و دکمه باز شدن آسانسور رو زد.الان فقط خیلی زود بود.
تو آسانسور سرشو به اون فلز سرد تکیه داده بود و چشماشو بسته بود.فقط برای همون چند لحظه.
یهو پرید وقتی صدای آسانسور که یعنی به اون طبقه رسیدن دراومد.
آه کشید وبه سمت اتاق رئیسش رفت.رفت تو و قهوه رو گذاشت رو میزش.
" صبح بخیر آقای تاملینسون"
لویی فقط نالید و شروع کرد به مرتب کردن پرونده های روی میز.
" یکی امروز خیلی بداخلاقه "
" نمیشه فقط شیفت صبحو دیرتر شروع کنیم ؟ " لویی با اخم گفت.
هری یه خنده اروم کرد و لویی حس کرد لباش جمع شدن و لبخند زد...چون خندیدن هری استایلز یه موهبته.
"متاسفم ولی این توازن حساس شرکت رو بهم میزنه.و باید دیروقت کار کنین بعدش ."
" حالا هرچی. من تو اتاقمم.کاری داشتین بهم زنگ بزنید" لویی گفت و از اتاق رئیسش اومد بیرون.
داشت وارد اتاق خودش میشد که نایل و لیام پوزخندزنان متوقفش کردن.
لویی ابروشو داد بالا " چیه ؟ "
" ما شنیدیم که تو جلسه چه اتفاقی افتاد.ما بهت افتخار میکنیم! خیلی وقته اتفاقی مثل این نیفتاده بود.اخرین بار ۲۰۱۰ بود که استیسی اینجور کاری رو کرد. " نایل گفت و لیام هم برای تاییدش سرشو تکون داد.
" اون مرد یه عوضی بود.حالا شما از کجامیدونید ؟ مگه قرار نبود جلسه محرمانه باشه؟ " لویی گفت و وارد اتاق شد و نایل و لیامم پشتش.
" چرا بود.اما اونطوری که تو با استنلی حرف زدی و از شرکت دفاع کردی ، اونطور که به یکی از مالکای ۵ شرکت مهم توهین کردی ...اونا در این مورد خیلی اسون نمیگیرن "
" وایسا ببینم ، یعنی بخاطر دهن گشاد من شرکت داره به خطر میفته ؟" لویی با نگرانی پرسید.
" یجورایی... ولی نگران نباش،این قبلا هم اتفاق افتاده.و آقای استایلز همیشه از ما دفاع میکنه.بین اونا ، اون از همه قدرتمند تره .اونا بعد یه هفته اروم میشن. " نایل گفت و به لویی لبخند زد.
" اگر اینجوره که شما میگین..."
" حالا اوضاعت با آقای استایلز چطوره ؟ شما باهم رفتین خریدمگه نه ؟ " نایل با هیجان پرسید.
" از وقتی که اینجا اومدم برای اولین لبخند و خندیدنشو دیدم "
" تو چییی ؟ " نایل با شوک پرسید.
و لیامم سرشو تکون داد انگار داشت میدید که تو ذهنش داشت چی میگفت.
" من برای چند سال اینجا کار کردم ؟ ۵ سال؟ و هنوزم ندیدم لبخند بزنه و تو فقط برای ۲ هفته اینجایی... "
YOU ARE READING
MR STYLES ( l.s persain translation)
Fanfiction" خب پس این منشی جدیدمه ؟ " آقای استایلز پرسید و یه ابروشو داد بالا. "بله " منشی قبلی جواب داد. آقای استایلز اخم کرد و به لویی یه نگاهی انداخت. " من انتظار ...یکی ... نمیدونم..بهتر داشتم ؟؟" "ببخشید آقای بی ادب.من کسی ام که از این به بعد قراره برن...