chapter 27

5.1K 710 152
                                    

-خودتون رو بذارید جای من،باوضعیت چپتر قبل حس و انرژی برای ترجمه داشتین و چپتر بعدی رو عاپ میکردین؟تازه شد۱۰ کامنت! همینطور پیش بره زمان عاپدیتا طولانی تر میشه! حس بدیه هرروز عاپ کنم و اینجوری!

**************

" لو بیا امروز نریم سرکار..بریم بیرون " هری گفت.روی تختش دراز کشیده بود و دستاش زیر سرش بودن و به سقف زل زده بود.

" مثل گنگسترا حرف میزنی که دیوونه ن ، و حرفی میزنی که درست نیست " لویی گفت و ابروشو داد بالا ، یکی از کت شلوارای هری دستش بود.(؟)

" چیزی نیست که ازش بترسی لو ، من مالک یه شرکت بزرگم و امنیت خودمو دارم.من درمونده نیستم " هری گفت و به لویی نگاه کرد.

" خب پس میدونی اون کجاست ؟"

" البته " هری گفت و چشماشو بست.

لویی مکث کرد.بعد یکمی اروم تر شد.

" خب ، کجاست ؟"

" تو عمارت کناری من ، میتونی از پنجره و با دوربین دوچشمی که کنار پنجره س نگاهش کنی "

" پس تو دوربین داری که باهاش جاسوسی فاک بادی سابقتو کنی ، تو میدونی که من دوست پسرتم و این چیزا ناراحتم میکنه " لویی دوربینو برداشت و به همسایه ی هری نگاه کرد.

" باید مطمئن بشم که منابعم درست میگن ، من حتی سورپرایزم نشدم که یه خونه نزدیک من گرفته "

" اونیه که بلونده ؟ "

" اره دقیقا ، اون بلوند دیگه ای اطرافش نی ، یجورایی اذیتش میکنه "

لویی سوت زد " حالا میفهمم چرا بفاکش میدادی ، اون خیلی هاته "

هری ابروشو داد بالا ، به سمت لویی رفت و دوربینو ازش گرفت.

" نگاه کردن بسه "

" یکی داره به عشق سابقش حسودی میکنههههههه "

" خب میریم بیرون یا نه ؟ " هری بحثو عوض کرد.

" میخوای منو به قرار ببری ؟ "

" اگه هنوزم برات واضح نیست " هری گفت و موهای لویی رو نوازش کرد ، چون اونا خیلی نرم بودن و هری میتونست(که نازکنه)

" پس مودبانه ازم بخواه هرولد " لویی گفت و رو گونه ی هری یه بوسه گذاشت.

هری لبخند زد.

" آقای تاملینسون، بهم این افتخار رو میدید که به یه قرار ببرمتون ؟ "

" دلیلی نمیبینم که نیام ، تو خوش شانسی که مالک یه شرکتی و نرفتن سرکار برات هیچیه " لویی گفت و لبای هری رو بوسید.

" و توام خوش شانسی که دستیار منی و منم خیلی زیاد عاشق توام " هری گفت و پیشونیشو بوسید.

MR STYLES ( l.s persain translation)Donde viven las historias. Descúbrelo ahora