chapter 25

5.2K 690 94
                                    

" دلت برام تنگ شدع ؟ این دیگه کدوم خریه ؟ به خدا قسم میخورم هری اگه از عشقای قدیمیت باشه هیچ صبری نمیکنم که بکشمش " لویی گفت.

" خوشبختانه برای من و برای تو ، من هیچ عشق قبلی ندارم.هیچکس عاشق یه ادم ساده و بازنده نمیشد.واضحه که اوضاع وقتی بیزنس من شدم تغییر کرد ولی خب میدونی منظورمو دیگه " هری گفت کاغذو بررسی کرد.دستشو برد لای موهاش فکر میکرد که کی ممکنه باشه.

" خب من عاشق این ادم ساده م " (؟) لویی گفت و یه بوس روی گونه ش گذاشت.

هری بهش لبخند زد.

" اون گریمشته ؟ " لویی پرسید.بازوهاش دور شونه ی هری بودن.

" اون نیست.اون‌وگاسه .از اخرین بار که اومد اینجا فقط به یه کازینو خاص میره "

لویی ابروشو داد بالا " تو اینو از کجا میدونی ؟ "

" من دوست دارم افرادی که ممکنه به کسایی که عاشقشونم اسیب بزنن رو چک کنم " هری گفت و به لویی نگاه کرد.

" فکر این که تو چنین ارتباطاتی رو داری منو تحریک میکنه ، این چیز خوبیه ؟ " لویی گفت.

هری نالید" لویی "

" ببخشید ببخشید ...اما حدسی داری که کی میتونه باشه؟ "

" اگه همونی باشه که فکر میکنم زیاد طول نمیکشه که یکی دیگه از اینا دریافت کنیم " هری گفت و کاغذ رو گذاشت.

" باید در این مورد نگران باشم ؟ " لویی با اخم پرسید.

" اگه به این معنا که باهاش در مورد عشقم مقایسه بشی نه احتیاجی نیست نگران باشی ...- "

لویی عمیقا لبخند زد.

" ولی اگه این مورد ممکنه کسی رو بکشه اونوقت اره.باید نگران باشی.اما هنوز مطمئن نیستم کیه "

" خب همیشع این فانتزی رو داشتم که کشته بشم " لویی شوخی کرد.

" نگران نباش ، اگه اون تهدیده منم هستم "

" اصلا چطور با اینطور ادما ارتباط داری ؟ "

" خب لویی پشت هر ثروتی که تبه کاریم هست ، البته که من دزدی و تبه کاری نکردم ولی از یکی که داشت تقاضای کمک کردم. " هری گفت و چشماشو باریک کرد.

" من همیشه عاشق مردای خطرناک بودم " لویی ارزومندانه گفت.

" لویی!! "

*****

همونطور که هری گفت یه نامه روز بعد روی میز لویی بود.

چرا روی میز اون میذارن اگه برای هریه .لویی با ازردگی فکر کرد.

لویی بینیشو جمع کرد و به سمت اتاق هری رفت.

" نامه رسید " لویی گفت و نامه رو روی میز هری گذاشت.

هری داشت از پشت پنجره بیرون رو نگاه میکرد.برگشت و نامه رو باز کرد.

لویی صحبت کرد. " اگه اینا برای تو ان چرا میذارن روی میز من ؟ من همیشه امیدم رو بالا میبرم "

" تو واقعا فکر کردی کسی میتونه وارد اتاق من بشه ؟ اینجا کاملا امنه.من پرونده های مهمی اینجا دارم لویی .چرا امیدتو ببری بالا ؟ تو منتظری کسی واست نامه بذاره ؟ "

" خب من دوست دارم تحسین بشم! این خوبه بدونی هنوز مثل قبل جذابیتتو داری "

" ما هنوز ازدواج نکردیم لویی " هری چشماشو چرخوند.

" چی ؟ اما اینطور حس میشه که انگار ده ساله ازدواج کردیم "

" حتما اینطوره لو " هری قبل باز کردن نامه گفت.

" یه قهرمان میتونه موش ها رو از شهر بندازه بیرون
اما بعضیاشون خیلی سمج ان
اونا یه گوشه رشد میکنن
بیا منو پیدا کن ،عزیز (ارزشمند) "

هری به کاغذ نگاه کرد و بهش چنگ زد.

" عزیز ؟ این خیلی بهت میخوره ، حتی به هری جوان هم میخوره ، مرد ، تو خیلی سابقه ی خوبی داشتی ؟ و اصلا این چه معنی میده ؟ "

هری فقط بلند شد و به سمت کمد رفت.بازش کرد و یه قفسه نمایان شد.

" این بود که میگفتی اینجا خیلی امنه ؟ " لویی از پشت شونه هری نگاه میکرد.

" و همینطور لیزرایی که بعد خروجم از اینجا فعال میشن "

" لیزر ... وات د فاک هری ؟ چرا هیچوقت این بعدت رو نشونم نمیدادی ؟ میدونی چقدر بهتر میتونستیم سکس داشته باشیم ، ددی ؟ "

" خب حالا که میدونی ، از این به بعد میتونیم داشته باشیم "

" درسته "

هری اعداد درست رو زد و اون قفسه باز شد.و یه تفنگ دیده شد.

" لویی لازمه که دقیق به حرفام گوش بدی "

********

داستان جدیدم که ذوقیدم بفاک رفت😑ترجمه شده😑با کمی سانسور😑تو این پیج @se_ne200 هستش خاستید برید بخونید.میخواستم بگم که ترجمه ش رو بذارم چون من بدبخت هزارکلمه تایپ کردم و بعد فمیدم که ترجمه شده ، اما خب کار بیخودیه 😑 پاکش میکنم 😑

یه داستان ومپایری هم پی دی اف دارم ، فف های هری ومپایره رو اینجا معرفی کنین باز عن نشم 😑اصلنم خیلیم ناراحتم 😑خیلی😑

MR STYLES ( l.s persain translation)Onde histórias criam vida. Descubra agora