Chapter 28

2K 285 269
                                    

Chapter Twenty-Eight

با عجله از پله ها بالا رفت.. در اتاق زینو باز کرد و خودشو پرت کرد داخل اتاق و محکم درو پشت سر خودش بست..

زین با تعجب سرشو به سمت لیام چرخوند و به سمتش حرکت کرد..

"امم لیام.. من.."

لیام اجازه صحبت بیشترو به زین نداد.. قدماشو به سمتش تند کرد و لباشو به لبای زین کوبوند..

بدون جدا کردن لباش، بازوهاشو بین دستاش گرفت و به سمت دیوار هولش داد..

زین تعجب کرده بود اما بعد از چند ثانیه کوتاه، شروع به همراهی لیام کرد در حالی که توسط دیوار و لیام احاطه شده بود..

زین کم کم داشت نفس کم میاورد.. نمیفهمید چرا یهو لیام باید بیاد و این طور سخت ببوستش..

بلاخره تونست یکم لیامو هول بده عقب و خودشو ازش جدا کنه..

"لیام.."

زین گفت در حالی که جفتشون نفس نفس میزدن..

لیام چیزی نگفت و زینو کشید توی بغلش و محکم به خودش فشارش داد.. سرش توی گردن زین بود و هرم نفس های گرمش به زیر گوش زین برخورد میکردن..

"متاسفم"

در همون حالت زمزمه کرد..

زین دستاشو دور لیام پیچید و نوازش وار رو کمرش کشید..

"چی شده لاو؟"

"فقط.. دلم برات تنگ شده بود.. خیلی زیاد"

زین ناخودآگاه دستاشو دور لیام محکم تر کرد و چند بار زیر گلوشو بوسید..

چند لحظه به همین شکل گذشت تا وقتی که زین مطمئن شد لیام آروم تر شده.. یکم عقب تر رفت و بهش نگاه کرد..

دستشو کشید و روی تخت نشوندش.. خودشو توی بغلش فرو کرد و شروع به بوسیدنش کرد..

بوسه های ریز و آروم.. روی خط فکش.. زیر چونه‌ش.. روی گلوش.. زیر گوشش.. لیام اسمشو گذاشته 'بوسه های آرامش'..

شاید حتی خودِ زین هم ندونه ولی هیچکس توی دنیا به اندازه زین نمیتونه لیامو آروم کنه.. برای همینه که زینِ لیام شده آرامشِ لیام..

_______

اونا یه روز پر از آرامش با هم داشتن.. جفتشون آرزو میکردن کاش این هیچوقت تموم نمیشد.. هردوشون با هم.. دور از تمام آشوب و هیاهوهای دنیا.. اما اونم تموم شد و بر خلاف خواسته قلبیشون مجبور بودن به کارهای نیمه تمومشون بپردازن..

لیام دلش نمیخاست پیش کریس برگرده.. اونم بعد از حرف ها و اتفاقاتی که دیروز بینشون رخ داد.. ولی مجبور بود..

پس دوباره مجبور بود زینو تنها بزاره و پیش کریس برگرده.. هنوز چیزایی مونده بود که لیام باید از کریس میپرسید و دیروز با حرف های بیهوده‌ای که لیام فقط وقتشو باهاشون هدر داده بود، گذشته بود..

Everything Is Gray [ZIAM]Where stories live. Discover now