62

361 55 174
                                    

مقداری اب قند برای کسایی که قلبشون ضعیفه نیازمندیم *-*

***

_میخوام ببرمت یه جایی ...پس باید چشماتو ببندم 

_عه ..خب همینجوری میریم دیگه ... 

لویی با  حالت اعتراضی گفت و دست هریو که میخواست یه چشم بند روی چشماش بزاره رو گرفت 

_نه فرشته ..این یه سورایزه 

_ولی من هیجا رو نمیبینم و ممکنه بیوفتم ... 

هری فکر اینم کرده بود 

_بغلت میکنم تا اونجا ... تو که زیاد سنگین نیستی ... 

لویی با بیچارگی دست هری رو ول کرد تا براش چشم بند رو ببنده ... 

_جرئت نکن حتی بهش دست بزنی .. 

هری گفت و یه دستشو زیر زانو و دست دیگشو پشت لویی گذاشت و توی بغلش گرفت ...

(کاور)

اونا بیرون قصر بودن لویی هیچ ایده ای نداشت که اون چشم بندو از کجا اورده بود وقتی که زمانی که میخواستن برن چیزی دستش نبود ..

عالیه ..هری داره میره سمت همونجایی که میگفت همونطور که لویی تو بغلشه 

_هز ؟

_جونم فرشته ؟

_نمیگی میخوای کجا میبری ؟ 

_خب ...نه  فرشته ..تا چند دقیقه دیگه ما اونجاییم و تو میتونی ببینی باشه ؟

لویی سرشو تکون داد ... مستی دیگه از سرش پریده بود با وجود خوابی که توی ماشین داشت ، ساعتم حدود 12 نیمه شب بود ... 

حدود چند دقیقه بعد که توی سکوت سپری شد ، هری فرشتشو روی زمین گذاشت 

_خب ..رسیدیم ... 

هری گفت و دستشو بالا برد تا چشم بند رو از چشمای لویی برداره و تکه ای از بهشتش رو به اونم نشون بده ... بهتون گفتم هری اونو برده به بهشت همیشگیش ؟؟؟ .. جایی که همیشه اروم میگرفت ؟؟ ... رودی که اونجا درجریان بود ، نور ماه رو منعکس میکرد و اونجا  رو یکم روشن تر کرده بود ... 

لویی هنوزم تو شک زیبایی اینجا بود ...قطعا اینجا یه تکه از بهشته یا چی ؟ ... 

_تولدت مبارک فرشته ... 

هری گفت و لویی رو نرم و اروم بوسید  و لویی اونو محکم  بغل کرد . اون لبخندی زد وقتی از بغل هری بیرون اومد و همینطور ایستاده به رودی جریان ارومی داشت نگاه میکرد . سکوت دلنشینی درست شده بود که فقط صدای اب میشکستش تا اینکه هری شروع کرد ... 

_اولین بار که دیدمت شیطنت از صورتت داد میزد ، واضح بود که قراره زیادی اینجا اتیش بسوزونی و بترکونی ... دیمن بهم گفتش که تو دوست نایلی و جونت در خطره ، پس من گفتم که میارمت اینجا ... شجاعتت برای تغییر وعده های غذایی ... دفاعت از جاستینا ... تو حتی وقتایی که میترسیدی ، انگار تمام وحودتو شجاعت دربرگرفته ... 

vampire of UK (L.S)Onde histórias criam vida. Descubra agora