46

451 66 59
                                    

این چپتر دارای صحنه های چندش است ... 

خا بدتون میاد ..اونجاهارو نخونین :) 

****

یه بوق...دو بوق..سه بوق...

_پس چرا برنمیداره ؟

هری تماس رو دوباره برقرار کرد ...

"مشترک مورد نظر در دسترس نمی باشد "

استرس خیلی بدی تمام وجودشو گرفت ... 

_میگه در دسترس نیس !

با گفتن این جمله سرعت ماشینو کم کرد و گوشه خیابون متوقف شد . ایندفعه به لیام زنگ زد که منتظر مت و لویی بود تا برسن .. 

_هی هری ..تو خوبی ؟  چیزیت نشده ؟

_هی لی..من خوبم..ببینم مت هنوز نیومده ؟؟

_مت ؟؟ ..نه هنوز که خبری ازش نیس ... هرچیم بهش زنگ میزنم میگه در دسترس نیس 

_فااااک...پیداش کن ... زیر سنگم شده باید بفهمی کجاس فهمیدی ؟

_خیلی خب هری..فهمیدم..خبری شد بهت زنگ میزنم دم دست باش ..

هری بعد از شنیدن حرفای لیام قطع کرد و گوشیو پرت کرد تو بغل نایل که داشت با نگرانی بهش نگاه میکرد 

_چ..چیگفت ؟

_مت برنمیداره..معلوم نیس تو کدوم جهنم دره ایه که موبایلش در دسترس نیست و فاک..هنوز برنگشته به قصر 

نایل عملا نفسش برید وقتی جمله اخر هری تموم شد.. لویی کجا بود ؟؟ 

_حالا چی..چی میشه ؟

_نمیدونم نایل ..نمیدونم ... فعلا باید ببینیم لیام میتونه خبری ازش بگیره یا نه !

هری کلافه گفت و دوباره ماشینو حرکت داد ..

_ک-کجا داریم میریم ؟؟؟

_نااایل...میشه اینقدر سوال نپرسی ؟؟؟ ..داریم میریم پیش دیمن ..حالام دهن فاکیتو ببند . 

هری با عصانیت تمام ضربه ای به فرمون زد و سر نایل داد زد . نایل درست سرجاش نشست و سرشو به شیشه تکیه داد . 

_حس خوبی ندارم !

_قسم میخورم یه کلمه ی دیگه حرف بزنی ، از ماشین میندازمت بیرون تا خودت باهاشون سر کنی !

نایل با چشمای لرزون به هری نگاه کرد و دیگه حرفی نزد ... 

بعد چند دقیقه اونا جلوی در خونه ی دیمن و همسرش املیا بودن ..

_پیاده شو پسر..اینجا جات امنه !

هری همونطور که کمربندشو باز میکرد گفت و از ماشین پیاده شد و بعد از اون نایل از ماشین پایین اومد و درو بست .. هری درای ماشینو قفل کرد و هردو به حیاط خلوت خونه قدم گذاشتن . 

vampire of UK (L.S)Hikayelerin yaşadığı yer. Şimdi keşfedin